شمار وجوه اعجاز قرآن
در مورد تعداد وجوه احصاء شده برای اعجاز قرآن، نمیتوان عدد دقیقی بیان کرد. از زمان ورود دانشمندان به بحث اعجاز قرآن تا کنون وجوه بسیاری شمارش شده که در بعضی از منابع عدد آنها به بیش از 80 مورد نیز میرسد[1]. لکن با دستهبندی مناسب و جهتگیری صحیح و یکجا نمودن دیدگاههای موازی و حذف برخی موارد ادعایی -که قائلان آنها بدون اثبات ادعا، صرفا به بیان حدسیات خود پرداختهاند- میتوان به یک جمعبندی قابل قبول و مطلوب و مستدل در شمار وجوه اعجاز دست یافت. منتها باید دید آیا این دستهبندی، سلیقهای و دلخواه است یا این که باید تابع قوانین و شرایط خاصی باشد و در صورت دوم، آن شرایط چیست. این موضوع را در گفتار آتی به طور مستدل بررسی خواهیم نمود.
شرایط مهم برای وجوه اعجاز
آیا برای پذیرش یا رد وجوه ادعایی اعجاز قرآن و دستهبندی آنها قاعده و شرایطی وجود دارد؟ اگر کسی ادعا کند که قرآن از فلان منظر نیز معجزه است، قاعده پذیرش یا رد این ادعا چیست؟ آیا میتوان گفت هر وجه از اعجاز قرآن، لزوما باید تمامی شرایط معجزه بودن را داشته باشد؟ آیا لازم است هر وجهی که برای اعجاز قرآن ادعا میشود در تمام سور موجود باشد؟ یعنی اگر وجهی از اعجاز را تنها در چند سوره یافتیم آیا میتوانیم آن را دلیل بر اعجاز قرآن بدانیم؟
اینها پرسشهایی است اساسی، اگر قصد داشته باشیم وجوه اعجاز قرآن و شمار آنها را ساماندهی کنیم. قطعا این که کتابی در باب اعجاز قرآن نوشته شود و به بیان اقوالی –یا گزیده اقوالی- که در کتب پیشین در طول 13 قرن بیان شده اکتفا کند و به جز مطالب تکراری یا خلاصهای از آنها چیزی در آن نباشد، این کتاب، کمکی به محقق علوم قرآنی نمیکند. بلکه آثار و منابعی میتواند راهگشای محققین باشد که پس از نقل مطالب موجود در آثار گذشتگان، استدلالات و براهین آنها را نیز بیان و نقد کند و تحلیلی امروزی و نو بر آن بیفزاید و حتی اگر نقلی را خالی از استدلال یافت، بدون حجت، آن مطلب را نپذیرد، بلکه خود به دنبال دلیل و مدرک مفید و توجیه و استدلال منطقی برای آن نظریه برود و الا شاید بهتر باشد از نقل آن بپرهیزد. زیرا ارزشی جز بیان نظر شخصی عالم ندارد.
با نگاهی به کتب معاصر، این خلا اساسی رخ مینماید که بسیاری از آنها به همین روش نگارش شده و بعضا تغییر جزئی در رویکرد یا تفاوتی اندک در مثالها و مصادیق، تنها وجه تمایز آنهاست. لذا در غالب این کتابها وجوهی به طور مشترک برای اعجاز بیان و عمدتا از پرداختن به تعلیل و اثبات و استدلال و تبیین، صرفنظر شده است.
اما پرسشی که در صدر مبحث مطرح شد: آیا هر وجه از اعجاز قرآن، لزوما باید تمامی شرایط معجزه را داشته باشد؟ طبیعتا پاسخ این پرسش مثبت است و اگر نکته شگفتانگیزی در قرآن وجود داشته باشد که شرایط معجزه بودن را نداشته باشد نمیتواند به عنوان وجهی از اعجاز قرآن تلقی شود.
برای تکمیل بحث، مناسب است مقصود از «وجه اعجاز» را دقیقتر بررسی کنیم. در واقع باید ببینیم که آیا هر وجه از اعجاز، کارکردی مشابه یک معجزه مستقل را داراست؟ یا این که فقط به عنوان مکمل در کنار مساله اثبات اعجاز قرآن به آن پرداخته شده است؟ در این راستا چند نظریه را می توان مطرح نمود:
نظریه اول این که هر وجه اعجاز را معجزهای مستقل بدانیم. در این صورت طبیعتا باید هر وجهی که برای اعجاز قرآن بیان و اثبات شد، به تنهایی -حتی در صورتی که تنها وجه اعجاز باشد- بتواند تمامی شرایط معجزه بودن قرآن را فراهم کند. مثلا اگر یکی از وجوه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت بینظیر آن است، باید خارقالعاده، گواه صدق پیامبر(ص)، مصون از معارضه و … باشد. ضمنا چون حداقل واحد اعجاز، یک سوره است و هر سوره به تنهایی معجزه میباشد، یکی از شرایط، خودبهخود این میشود که وجه اعجاز در تمامی سورههای قرآن موجود باشد و نه در بعض آنها.
نظریه دوم که گروهی از دانشمندان آن را پذیرفتهاند این است که مجموع وجوه اعجاز را با هم در قالب یک معجزه تعریف کنیم. یعنی قرآن، کتابی است که چون فصیح و بلیغ و شامل اخبار غیبی و نکات علمی شگفتانگیز و تشریعات خارقالعاده و … است، نتیجتا معجزه و فرابشری است و نه به دلیل وجود هر یک از این وجوه به تنهایی. در این صورت هر چه تعداد این وجوه و حتی شگفتیها بیشتر باشد، این معجزه دستنیافتنیتر و معارضه با آن ناممکنتر میشود. از جمله کسانی که این شیوه را اختیار نمودهاند میتوان از فخر رازی[2] و زرکشی[3] نام برد.
نظریه سوم که در واقع صورت کاملتری از دیدگاه دوم است، از میان وجوه بیان شده برای اعجاز قرآن، یکی را اصلی و مابقی را فرعی معرفی میکند. به گونهای که اثبات معجزه بودن قرآن به عهده اصلیترین وجه است و نتیجتا بقیه وجوه به صورت مکمل در کنار وجه اصلی قرار میگیرد. اکنون باید بررسی نمود که از میان این سه دیدگاه، کدامیک پذیرفتنیتر و به صواب نزدیک تر است.
در مورد نظریه اول، خیلی سریع میتوان فهمید که بسیاری از وجوه اعجاز قرآن تاب چنین دیدگاهی را ندارند. مثلا اگر یکی از وجوه اعجاز قرآن -که بعدا بیان خواهد شد- اخبار غیبی است، طبیعتا چون این اخبار غیب تنها در چند سوره وارد شده و نه در تمامی سور قرآن، نمیتواند شرایط مورد نظر را محقَّق کند. و به همین گونه است اعجاز علمی قرآن و تشریع آن و … .
طبیعتا باید بپذیریم چون قرآن به سورهها تقسیم شده و در برخی روایات نیز این تقسیمات سورهای (حتی با ذکر نام برخی سور) تایید گردیده و از آن مهمتر این که در آیات تحدی نیز به سوره به عنوان کوچکترین واحد اعجاز اشاره شده، هیچیک از سورهها نمیتواند و نباید از دایره اعجاز خارج باشد، چه، این مساله به اعجاز کل قرآن خدشه وارد میکند.
لذا به طور ساده باید گفت آیا وجود یک نکته علمی خارقالعاده یا یک خبر غیبی در یکی از سورهها باعث میشود کل قرآن معجزه باشد؟ چون پاسخ این پرسش منفی است، طبعا نظریه اول را نمیپذیریم. البته در صورتی که کل قرآن را یک واحد اعجاز بدانیم پاسخ مثبت است. ولی در آن صورت، تحدی به سوره بیمعنی خواهد بود و در ضمن، کسی میتواند یک سوره «تحریفی» به قرآن بیافزاید در حالی که قرآن هنوز معجزه است!!!
حال اگر معلوم و اثبات شد که نکتهای از قرآن، مثلا بیان یک مطلب علمی یا یک خبر غیبی، همه شرایط معجزه بودن را دارد، الا این که جز در چند سوره نیامده، آیا از وجوه اعجاز قرآن نخواهد بود؟ با دقت در دیدگاههای دوم و سوم می توانیم پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا کنیم.
ابتدا در نقد دیدگاه دوم میگوییم مگر نه اینست که هدف اصلی از تتبّع و یافتن وجوه مختلف، محکمکاری اثبات اعجاز قرآن و تقویت بنیان آن است؟ به این معنی که مثلا اگر معاندان با سفسطه و فریب، به گونهای موفق شوند گروهی از مردم را قانع کنند که مثلا اعجاز علمی در قرآن وجود ندارد یا خبر غیبی اصلا نمیتواند معجزه باشد، باز چون نمیتوانند به سایر وجوه خدشه واردکنند، طبیعتا اعجاز قرآن به قوت خود باقی میماند.
اما یکجا نمودن وجوه، به این معنی که همه آنها را با هم یک معجزه بدانیم، در واقع نقض غرض خواهد بود و خدشه به هریک از آنها ضربه مستقیم به اعجاز قرآن را موجب خواهد شد. بنابراین راه حل این است که دیدگاه را اصلاح نموده، به صورت نظریه سوم مطرح نماییم. یعنی بگوییم که از میان وجوه اعجاز قرآن، یکی اصلی و مابقی فرعی یا مکمل است.
پس، از میان این سه دیدگاه، سومین آنها مورد پذیرش است. اکنون با پاسخ به دو پرسش، این بحث را تکمیل میکنیم. اول این که وجه اصلی اعجاز کدام است و دوم این که سایر وجوه، چه کارکردی دارد و اگر وجهی از اعجاز -با دارا بودن همه شرایط معجزه- جز در چند سوره نیامده باشد آیا از وجوه اعجاز قرآن محسوب میشود؟
پاسخ پرسش اول در بخش بعدی به طور کامل بررسی خواهد شد. در پاسخ سؤال دوم میگوییم تمام وجوه اعجاز قرآن -حتی اگر فقط در یک سوره موجود باشد- به شرطی که شرایط معجزه بودن را دارا باشد، چون از پیامبر اسلام(ص) صادر شده معجزه وی محسوب میگردد و چون گفتیم تمامی شرایط معجزه را داراست پس مثبِت ادعای نبوت و صدق دعوی محمد(ص) نیز هست. اما اگر در تمام سور قرآن وجود نداشته باشد نمیتواند مثبِت اعجاز قرآن باشد. چرا؟ چون همانگونه که بارها گفته شد، اعجاز قرآن یعنی معجزه بودن تمام قرآن، سوره به سوره. حال آنکه وجه مورد نظر، در برخی از سورهها موجود نیست. مگر این که کل قرآن را یک واحد در نظر بگیریم که این کار با تحدی به سوره مغایرت دارد.
پس اثبات اعجاز قرآن با وجه اصلی اعجاز صورت میگیرد. همان که هنگام نزول قرآن توسط مردم عادی بیسواد و ادیبان فاضل، عرب جاهلی بادیهنشین و عالمان درسخوانده و … درک میشد. همانی که مومن و مشرک، اهل کتاب و کافر، فاضل و جاهل و … همگی به تاثیر آن در روح و جان و خارقالعاده بودن آن اعتراف میکردند.
وجه اصلی اعجاز باید دارای یک ویژگی دیگر نیز باشد. و آن «فراگیری» است. یعنی باید در تمام سورهها وجود داشته باشد، طوری که قابل کندن و جداسازی و طبعا قابل درج در سورهها و آیات نباشد. بلکه با تکتک الفاظ آمیخته و غیرقابل جداسازی از سوره باشد.
در گفتار بعدی بیان خواهد شد که معجزه اصلی قرآن چیزی نیست جز «اعجاز بیانی». همان بیانی که معاندان را برآن داشت تا برای فریب عوام، قرآن را سحر و شعر و قول کاهن بخوانند. توضیح بیشتر و تکمیلی در مورد وجه اصلی اعجاز در آینده خواهد آمد.
وجه اصلی اعجاز قرآن
پیش از این با توجه به شرایطی که برای نحوه احصاء وجوه اعجاز بیان کردیم، اجمالا «اعجاز بیانی» قرآن را اصلیترین وجه آن معرفی نمودیم. اگربه زمان نزول قرآن برگردیم و شرایط آن روز را بهتر و دقیقتر بررسی کنیم درک این مطلب کار پیچیدهای نخواهد بود که نخستین و بارزترین جلوهای از قرآن کریم که تمامی مخاطبان خود از مشرک و کافر و اهل کتاب را مورد تاثیر و تحول قرار می داد همانا بیان شیوا، بینظیر و معجزهآسای آن بوده است.
این موضوع، مورد اتفاق علمای علوم قرآنی نیز هست. حتی قائلین به نظریه «صرفه» نیز اذعان نمودهاند که اعتبار کردن «صرفه» به عنوان یکی از وجوه اعجاز هرگز مانع تأمّل در اعجاز «بلاغی» نمیشود و غالب آنان بلافاصله پس از نظریه صرفه، مساله اعجاز بلاغی قرآن را مورد اهتمام قرار دادهاند. حتی گروهی که گفتهاند اعجاز قرآن به ارزشها، آرمانها و احکامی است که در آن مطرح شده نیز از این حقیقت غافل نماندهاند که بیان قرآن، همان چیزی است که معجزه بودن قرآن را در آغاز وحی بر همه اعراب تحمیل کرده است. همین سخنان را در مورد کسانی هم میتوان مطرح کرد که گفتهاند اعجاز قرآن به اخبار غیبی آن است[4].
در روزهای نخستین رسالت، تعداد آیات نازل شده اندک بود و همین اندک، تنها برهان محمد(ص) بر نبوتش. پس همان قلیل از آیات وحی شده، متضمن دلیلی قاطع و روشن جهت اثبات این حقیقت بود که این آیات از سنخ کلام بشر نیست و به همین دلیل، آورنده و تالی آنها، با این که بشری بود مثل ایشان، پیامبر میباشد و از جانب خداوند فرستاده شده است. پس زمانی که اندک و بسیار قرآن از این وجهه و نظر، که مثبت دعوی نبوت محمد(ص) است، در یک سطح قرار داشته باشند، ثابت میگردد که مطالب و مفاهیم قرآن از قبیل حقایق اخبار از امتهای سلف، اخبار غیبی، دقائق و ظرافت تشریع، شگفتیهای علمی و … که قرنهای متوالی پس از نزول قرآن، بشر به پارهای از آنها دست یازیده، مورد توجه نبود و پیامبر از عرب آن روز نمیخواست که با غور در این مسائل به اصالت و وحی بودن قرآن و در نتیجه به نبوت وی مؤمن گردند[5].
همچنین بسیاری از این موارد، که امروزه به وجوه اعجاز قرآن معرف شده است، در سرتاسر قرآن به طور یکسان پراکنده نشده و مثلا تمام آیات و سور قرآن، محتوی خبرهای غیبی یا نکات علمی نمیباشد. به خلاف اعجاز بیانی که با تکتک الفاظ، عبارات و کلمات قرآن عجین است.
بدین ترتیب روشن میگردد که وجه اصلی اعجاز که هم حقانیت قرآن و هم دعوی محمد(ص) را به اثبات رسانده، همان بیان بینظیر قرآن است و مابقی وجوه اعجاز، کاربرد دیگری دارند که در جای خود قابل بررسی است. البته این دیدگاه مخالفانی نیز دارد.[6]
سیدعبدالوحید موسوی کارشناس ارشد علوم قرآن
دکتر سیدعبدالله اصفهانی استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم
[1] – رک: حقپناه، رضا و مهدی عبادی، «سخن سردبیر: فهرست ابعاد اعجاز قرآن، از آغاز تا قرن پانزدهم هجری»، قرآن و علم، مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی، ش9: 1390ش، ص9 تا 14
[2]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مقدمات بنیادین علم تفسیر»، مترجم: محمدرسول دريايى، تهران: بنياد قرآن، چاپ یکم: 1381ش، ص79
[3]– اسکندرلو، محمدجواد، « اعجاز قرآن و مصونیت از تحریف»، قم: مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ یکم: 1390ش، ص83
[4]– رک: بنتالشاطئ، عائشه عبدالرحمن، «الاعجاز البیانی للقرآن و مسائل ابن الازرق»، قاهره: دارالمعارف، چاپ دوم: 1404 ق، ج 1، صص 89 و 90
[5]– ابن نبی، مالک، «پدیدهای به نام قرآن: فصلی در اعجاز قرآن»، مترجم: علی حجتی کرمانی، درسهایی از مکتب اسلام، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق(ع)، ش10: 1363ش، ص61
[6]– رک: مصلاییپور، عباس و سجاد محمدنام، «مقدمهای در اعجاز معنایی قرآن کریم»، صص5 تا 30
دیدگاهتان را بنویسید