امین، امانت‌دار وقت شما...1403-01-09
اشتراک گذاری:

اعجاز قرآن – قسمت دوم

شمار وجوه اعجاز قرآن

در مورد تعداد وجوه احصاء شده برای اعجاز قرآن، نمی‎توان عدد دقیقی بیان کرد. از زمان ورود دانشمندان به بحث اعجاز قرآن تا کنون وجوه بسیاری شمارش شده که در بعضی از منابع عدد آنها به بیش از 80 مورد نیز می‎رسد[1]. لکن با دسته‎بندی مناسب و جهت‎گیری صحیح و یک‎جا نمودن دیدگاه‎های موازی و حذف برخی موارد ادعایی -که قائلان آن‎ها بدون اثبات ادعا، صرفا به بیان حدسیات خود پرداخته‎اند- می‎توان به یک جمع‎بندی قابل قبول و مطلوب و مستدل در شمار وجوه اعجاز دست یافت. منتها باید دید آیا این دسته‎بندی، سلیقه‎ای و دلخواه است یا این که باید تابع قوانین و شرایط خاصی باشد و در صورت دوم، آن شرایط چیست. این موضوع را در گفتار آتی به طور مستدل بررسی خواهیم نمود.

شرایط مهم برای وجوه اعجاز

آیا برای پذیرش یا رد وجوه ادعایی اعجاز قرآن و دسته‎بندی آن‎ها قاعده و شرایطی وجود دارد؟ اگر کسی ادعا کند که قرآن از فلان منظر نیز معجزه است، قاعده پذیرش یا رد این ادعا چیست؟ آیا می‎توان گفت هر وجه از اعجاز قرآن، لزوما باید تمامی شرایط معجزه بودن را داشته باشد؟ آیا لازم است هر وجهی که برای اعجاز قرآن ادعا می‎شود در تمام سور موجود باشد؟ یعنی اگر وجهی از اعجاز را تنها در چند سوره یافتیم آیا می‎توانیم آن را دلیل بر اعجاز قرآن بدانیم؟

اینها پرسش‎هایی است اساسی، اگر قصد داشته باشیم وجوه اعجاز قرآن و شمار آن‎ها را ساماندهی کنیم. قطعا این که کتابی در باب اعجاز قرآن نوشته شود و به بیان اقوالی –یا گزیده اقوالی- که در کتب پیشین در طول 13 قرن بیان شده اکتفا کند و به جز مطالب تکراری یا خلاصه‎ای از آن‎ها چیزی در آن نباشد، این کتاب، کمکی به محقق علوم قرآنی نمی‎کند. بلکه آثار و منابعی می‎تواند راه‎گشای محققین باشد که پس از نقل مطالب موجود در آثار گذشتگان، استدلالات و براهین آنها را نیز بیان و نقد کند و تحلیلی امروزی و نو بر آن بیفزاید و حتی اگر نقلی را خالی از استدلال یافت، بدون حجت، آن مطلب را نپذیرد، بلکه خود به دنبال دلیل و مدرک مفید و توجیه و استدلال منطقی برای آن نظریه برود و الا شاید بهتر باشد از نقل آن بپرهیزد. زیرا ارزشی جز بیان نظر شخصی عالم ندارد.

با نگاهی به کتب معاصر، این خلا اساسی رخ می‎نماید که بسیاری از آن‎ها به همین روش نگارش شده و بعضا تغییر جزئی در رویکرد یا تفاوتی اندک در مثال‎ها و مصادیق، تنها وجه تمایز آن‎هاست. لذا در غالب این کتاب‎ها وجوهی به طور مشترک برای اعجاز بیان و عمدتا از پرداختن به تعلیل و اثبات و استدلال و تبیین، صرف‎نظر شده است.

اما پرسشی که در صدر مبحث مطرح شد: آیا هر وجه از اعجاز قرآن، لزوما باید تمامی شرایط معجزه را داشته باشد؟ طبیعتا پاسخ این پرسش مثبت است و اگر نکته شگفت‎انگیزی در قرآن وجود داشته باشد که شرایط معجزه بودن را نداشته باشد نمی‎تواند به عنوان وجهی از اعجاز قرآن تلقی شود.

برای تکمیل بحث، مناسب است مقصود از «وجه اعجاز» را دقیق‎تر بررسی کنیم. در واقع باید ببینیم که آیا هر وجه از اعجاز، کارکردی مشابه یک معجزه مستقل را داراست؟ یا این که فقط به عنوان مکمل در کنار مساله اثبات اعجاز قرآن به آن پرداخته شده است؟ در این راستا چند نظریه را می توان مطرح نمود:

نظریه اول این که هر وجه اعجاز را معجزه‎ای مستقل بدانیم. در این صورت طبیعتا باید هر وجهی که برای اعجاز قرآن بیان و اثبات شد، به تنهایی -حتی در صورتی که تنها وجه اعجاز باشد- بتواند تمامی شرایط معجزه بودن قرآن را فراهم کند. مثلا اگر یکی از وجوه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت بی‎نظیر آن است، باید خارق‎العاده، گواه صدق پیامبر(ص)، مصون از معارضه و … باشد. ضمنا چون حداقل واحد اعجاز، یک سوره است و هر سوره به تنهایی معجزه می‎باشد، یکی از شرایط، خودبه‎خود این می‎شود که وجه اعجاز در تمامی سوره‎های قرآن موجود باشد و نه در بعض آن‎ها.

نظریه دوم که گروهی از دانشمندان آن را پذیرفته‎اند این است که مجموع وجوه اعجاز را با هم در قالب یک معجزه تعریف کنیم. یعنی قرآن، کتابی است که چون فصیح و بلیغ و شامل اخبار غیبی و نکات علمی شگفت‎انگیز و تشریعات خارق‎العاده و … است، نتیجتا معجزه و فرابشری است و نه به دلیل وجود هر یک از این وجوه به تنهایی. در این صورت هر چه تعداد این وجوه و حتی شگفتی‎ها بیشتر باشد، این معجزه دست‌نیافتنی‎تر و معارضه با آن ناممکن‎تر می‎شود. از جمله کسانی که این شیوه را اختیار نموده‎اند می‎توان از فخر رازی[2] و زرکشی[3] نام برد.

نظریه سوم که در واقع صورت کامل‎تری از دیدگاه دوم است، از میان وجوه بیان شده برای اعجاز قرآن، یکی را اصلی و مابقی را فرعی معرفی می‎کند. به گونه‎ای که اثبات معجزه بودن قرآن به عهده اصلی‎ترین وجه است و نتیجتا بقیه وجوه به صورت مکمل در کنار وجه اصلی قرار می‌گیرد. اکنون باید بررسی نمود که از میان این سه دیدگاه، کدام‎یک پذیرفتنی‎تر و به صواب نزدیک تر است.

در مورد نظریه اول، خیلی سریع می‎توان فهمید که بسیاری از وجوه اعجاز قرآن تاب چنین دیدگاهی را ندارند. مثلا اگر یکی از وجوه اعجاز قرآن -که بعدا بیان خواهد شد- اخبار غیبی است، طبیعتا چون این اخبار غیب تنها در چند سوره وارد شده و نه در تمامی سور قرآن، نمی‎تواند شرایط مورد نظر را محقَّق کند. و به همین گونه است اعجاز علمی قرآن و تشریع آن و … .

طبیعتا باید بپذیریم چون قرآن به سوره‎ها تقسیم شده و در برخی روایات نیز این تقسیمات سوره‎ای (حتی با ذکر نام برخی سور) تایید گردیده و از آن مهم‎تر این که در آیات تحدی نیز به سوره به عنوان کوچک‎ترین واحد اعجاز اشاره شده، هیچ‎یک از سوره‎ها نمی‎تواند و نباید از دایره اعجاز خارج باشد، چه، این مساله به اعجاز کل قرآن خدشه وارد می‎کند.

لذا به طور ساده باید گفت آیا وجود یک نکته علمی خارق‎العاده یا یک خبر غیبی در یکی از سوره‎ها باعث می‎شود کل قرآن معجزه باشد؟ چون پاسخ این پرسش منفی است، طبعا نظریه اول را نمی‎پذیریم. البته در صورتی که کل قرآن را یک واحد اعجاز بدانیم پاسخ مثبت است. ولی در آن صورت، تحدی به سوره بی‎معنی خواهد بود و در ضمن، کسی می‎تواند یک سوره «تحریفی» به قرآن بیافزاید در حالی که قرآن هنوز معجزه است!!!

حال اگر معلوم و اثبات شد که نکته‎ای از قرآن، مثلا بیان یک مطلب علمی یا یک خبر غیبی، همه شرایط معجزه بودن را دارد، الا این که جز در چند سوره نیامده، آیا از وجوه اعجاز قرآن نخواهد بود؟ با دقت در دیدگاه‎های دوم و سوم می توانیم پاسخ مناسبی برای این پرسش پیدا کنیم.

ابتدا در نقد دیدگاه دوم می‎گوییم مگر نه اینست که هدف اصلی از تتبّع و یافتن وجوه مختلف، محکم‎کاری اثبات اعجاز قرآن و تقویت بنیان آن است؟ به این معنی که مثلا اگر معاندان با سفسطه و فریب، به گونه‎ای موفق شوند گروهی از مردم را قانع کنند که مثلا اعجاز علمی در قرآن وجود ندارد یا خبر غیبی اصلا نمی‎تواند معجزه باشد، باز چون نمی‎توانند به سایر وجوه خدشه واردکنند، طبیعتا اعجاز قرآن به قوت خود باقی می‎ماند.

اما یک‎جا نمودن وجوه، به این معنی که همه آنها را با هم یک معجزه بدانیم، در واقع نقض غرض خواهد بود و خدشه به هریک از آن‎ها ضربه مستقیم به اعجاز قرآن را موجب خواهد شد. بنابراین راه حل این است که دیدگاه را اصلاح نموده، به صورت نظریه سوم مطرح نماییم. یعنی بگوییم که از میان وجوه اعجاز قرآن، یکی اصلی و مابقی فرعی یا مکمل است.

پس، از میان این سه دیدگاه، سومین آن‎ها مورد پذیرش است. اکنون با پاسخ به دو پرسش، این بحث را تکمیل می‎کنیم. اول این که وجه اصلی اعجاز کدام است و دوم این که سایر وجوه، چه کارکردی دارد و اگر وجهی از اعجاز -با دارا بودن همه شرایط معجزه- جز در چند سوره نیامده باشد آیا از وجوه اعجاز قرآن محسوب می‎شود؟

پاسخ پرسش اول در بخش بعدی به طور کامل بررسی خواهد شد. در پاسخ سؤال دوم می‎گوییم تمام وجوه اعجاز قرآن -حتی اگر فقط در یک سوره موجود باشد- به شرطی که شرایط معجزه بودن را دارا باشد، چون از پیامبر اسلام(ص) صادر شده معجزه وی محسوب می‎گردد و چون گفتیم تمامی شرایط معجزه را داراست پس مثبِت ادعای نبوت و صدق دعوی محمد(ص) نیز هست. اما اگر در تمام سور قرآن وجود نداشته باشد نمی‎تواند مثبِت اعجاز قرآن باشد. چرا؟ چون همان‎گونه که بارها گفته شد، اعجاز قرآن یعنی معجزه بودن تمام قرآن، سوره به سوره. حال آن‎که وجه مورد نظر، در برخی از سوره‎ها موجود نیست. مگر این که کل قرآن را یک واحد در نظر بگیریم که این کار با تحدی به سوره مغایرت دارد.

پس اثبات اعجاز قرآن با وجه اصلی اعجاز صورت می‎گیرد. همان که هنگام نزول قرآن توسط مردم عادی بی‎سواد و ادیبان فاضل، عرب جاهلی بادیه‎نشین و عالمان درس‎خوانده و … درک می‎شد. همانی که مومن و مشرک، اهل کتاب و کافر، فاضل و جاهل و … همگی به تاثیر آن در روح و جان و خارق‎العاده بودن آن اعتراف می‎کردند.

وجه اصلی اعجاز باید دارای یک ویژگی دیگر نیز باشد. و آن «فراگیری» است. یعنی باید در تمام سوره‎ها وجود داشته باشد، طوری که قابل کندن و جداسازی و طبعا قابل درج در سوره‎ها و آیات نباشد. بلکه با تک‎تک الفاظ آمیخته و غیرقابل جداسازی از سوره باشد.

در گفتار بعدی بیان خواهد شد که معجزه اصلی قرآن چیزی نیست جز «اعجاز بیانی». همان بیانی که معاندان را برآن داشت تا برای فریب عوام، قرآن را سحر و شعر و قول کاهن بخوانند. توضیح بیشتر و تکمیلی در مورد وجه اصلی اعجاز در آینده خواهد آمد.

وجه اصلی اعجاز قرآن

پیش از این با توجه به شرایطی که برای نحوه احصاء وجوه اعجاز بیان کردیم، اجمالا «اعجاز بیانی» قرآن را اصلی‎ترین وجه آن معرفی نمودیم. اگربه زمان نزول قرآن برگردیم و شرایط آن روز را بهتر و دقیق‎تر بررسی کنیم درک این مطلب کار پیچیده‎ای نخواهد بود که نخستین و بارزترین جلوه‎ای از قرآن کریم که تمامی مخاطبان خود از مشرک و کافر و اهل کتاب را مورد تاثیر و تحول قرار می داد همانا بیان شیوا، بی‎نظیر و معجزه‎آسای آن بوده است.

این موضوع، مورد اتفاق علمای علوم قرآنی نیز هست. حتی قائلین به نظریه «صرفه» نیز اذعان نموده‎اند که اعتبار کردن «صرفه» به عنوان یکی از وجوه اعجاز هرگز مانع تأمّل در اعجاز «بلاغی» نمی‌شود و غالب آنان بلافاصله پس از نظریه صرفه، مساله اعجاز بلاغی قرآن را مورد اهتمام قرار داده‌اند. حتی گروهی که گفته‌اند اعجاز قرآن به ارزش‎ها، آرمان‎ها و احکامی است که در آن مطرح شده نیز از این حقیقت غافل نمانده‌اند که بیان قرآن، همان چیزی است که معجزه بودن قرآن را در آغاز وحی بر همه اعراب تحمیل کرده است. همین سخنان را در مورد کسانی هم می‌توان مطرح کرد که گفته‌اند اعجاز قرآن به اخبار غیبی آن است[4].

در روزهای نخستین رسالت، تعداد آیات نازل شده اندک بود و همین اندک، تنها برهان محمد(ص) بر نبوتش. پس همان قلیل‏ از آیات وحی شده، متضمن دلیلی قاطع و روشن‏ جهت اثبات این حقیقت بود که این آیات از سنخ کلام بشر نیست و به همین دلیل‏، آورنده و تالی آنها، با این که بشری بود مثل ایشان، پیامبر می‏باشد و از جانب خداوند فرستاده‏ شده است. پس زمانی که‏ اندک و بسیار قرآن از این‏ وجهه و نظر، که مثبت دعوی نبوت محمد(ص) است، در یک سطح قرار داشته باشند، ثابت می‏گردد که مطالب و مفاهیم قرآن از قبیل حقایق اخبار از امت‎های سلف، اخبار غیبی، دقائق و ظرافت تشریع، شگفتی‎های علمی و … که قرن‎های متوالی پس از نزول قرآن، بشر به پاره‏ای از آنها دست یازیده، مورد توجه نبود و پیامبر از عرب آن روز نمی‏خواست که با غور در این مسائل به اصالت و وحی بودن قرآن و در نتیجه به نبوت‏ وی مؤمن گردند[5].

همچنین بسیاری از این موارد، که امروزه به وجوه اعجاز قرآن معرف شده است، در سرتاسر قرآن به طور یکسان پراکنده نشده و مثلا تمام آیات و سور قرآن، محتوی خبرهای غیبی یا نکات علمی نمی‎باشد. به خلاف اعجاز بیانی که با تک‎تک الفاظ، عبارات و کلمات قرآن عجین است.

بدین ترتیب روشن می‎گردد که وجه اصلی اعجاز که هم حقانیت قرآن و هم دعوی محمد(ص) را به اثبات رسانده، همان بیان بی‎نظیر قرآن است و مابقی وجوه اعجاز، کاربرد دیگری دارند که در جای خود قابل بررسی است. البته این دیدگاه مخالفانی نیز دارد.[6]

سیدعبدالوحید موسوی کارشناس ارشد علوم قرآن

دکتر سیدعبدالله اصفهانی استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم


[1] – رک: حق‎پناه، رضا و مهدی عبادی، «سخن سردبیر: فهرست ابعاد اعجاز قرآن، از آغاز تا قرن پانزدهم هجری»، قرآن و علم، مرکز تحقیقات قرآن کریم المهدی، ش9: 1390ش، ص9 تا 14

[2]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مقدمات بنیادین علم تفسیر»، مترجم: محمدرسول دريايى، تهران: بنياد قرآن، چاپ یکم: 1381ش، ص79

[3]– اسکندرلو، محمدجواد، « اعجاز قرآن و مصونیت از تحریف»، قم: مرکز بین‎المللی ترجمه و نشر المصطفی، چاپ یکم: 1390ش، ص83

[4]– رک: بنت‎الشاطئ، عائشه عبدالرحمن، «الاعجاز البیانی للقرآن و مسائل ابن الازرق»، قاهره: دارالمعارف، چاپ دوم: 1404 ق، ج 1، صص 89 و 90

[5]– ابن نبی، مالک، «پدیدهای به نام قرآن: فصلی در اعجاز قرآن»، مترجم: علی حجتی کرمانی، درس‎هایی از مکتب اسلام، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق(ع)، ش10: 1363ش، ص61

[6]– رک: مصلایی‎پور، عباس و سجاد محمدنام، «مقدمهای در اعجاز معنایی قرآن کریم»، صص5 تا 30

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *