امین، امانت‌دار وقت شما...1403-02-01
اشتراک گذاری:

اعجاز قرآن – قسمت نخست

مقدمه

قرآن كريم، تنها كتاب آسمانى است كه با صراحت و قاطعيّت تمام اعلام داشته كه هيچ‎كس توان آوردن همانند آن را ندارد و حتى اگر همه آدميان و جنّيان با يكديگر همكارى كنند قدرت چنين كارى را بلكه قدرت برآوردن ده سوره و حتى يك سوره را هم نخواهند داشت. قرآن با بيشترين تأكيدات، همگان را مورد «تحدّى» قرار داده، به معارضه می‎طلبد و آن‎گاه عدم قدرت ايشان را بر چنين كارى، دليل بر خدايى بودن خود و رسالت پيامبر گرامى اسلام(ص) دانسته است. پس جاى شكّى نيست كه اين كتاب شريف، ادّعاى معجزه بودن دارد و آورنده‌اش نیز آن را به عنوان معجزه‌اى جاودان و برهانى قاطع بر پيامبرى خویش، به همه جهانيان عرضه داشته است.[1]

معنای «اعجاز»

«اِعجاز» مصدر باب افعال از ریشه «ع‎ج‎ز» و «مُعجزة» اسم فاعل از همان باب است که به آخر آن، تای گرد (ة) مبالغه (مانند علّامة) یا ناقله (مانند حقیقة) اضافه شده است[2] و با توجه به این که «أعجَزَ، یُعجِزُ، إعجازاً» در لغت‎نامه‎ها به معنی «ناتوان کردن»[3] و «ناتوان شمردن»[4] کسی از انجام کاری آمده است، به این ترتیب معنای «معجزه» می‎شود: «چیزی یا کاری که دیگران را ناتوان کند». یعنی فردی که اقدام به ارائه معجزه می کند، در واقع منظورش انجام کاری است که همگان -به جز خود او- از ارائه آن عاجزند.

شرایط «اعجاز»

پیامبران مردم را به صورت «تعجیز»، مخاطب قرار می‌‏دادند که اگر می‏‌توانید، شما هم مثل این بیاورید. پس اسمش را «معجزه» گذاشته‌‏اند. یعنی چیزی که ناتوانی دیگران را آشکار می‏‌کند، چون یک معنی باب «افعال»، «آشکار کردن» است. به همین دلیل یکی از شرایط مهم معجزه، به معارضه طلبیدن دیگران در انجام عمل مشابه است، که این‎گونه، عجز دیگران مشخص و معجزه اثبات می شود.[5]

در کتب علوم قرآنی و تفسیر، تعاریف متنوع و شرایط بسیاری برای معجزه بیان شده که غالبا دارای اشتراکات فراوانی است. از جمله این که: «امر خارق‎العاده‎ای است که مدعی نبوت به وسیله عنایت خاص الهی ارائه می‎کند. این کار خارج از حدود توانایی بشر و قوانین علمی و آموزشی است و نتیجتا دلیلی بر راستی ادعای وی در نبوت است.»[6]

در تعریفی مختصر از سیوطی آمده است: «معجزه امري خارق عادت، مقرون به تحدي و محفوظ از معارضه است.»[7] در کتب معاصر نیز تعاریفی تقریبا مشابه از معجزه آمده و مثلا گفته شده: «امر خارق عادتى است كه مدعى مقام نبوت براى اثبات ادعاى رسالتش، آن را برخلاف قوانين عادى و جارى طبيعت و همراه با تحدّى و دعوت به مبارزه‌طلبى و آشکار شدن عجز و ناتوانى ديگران از آوردن همانند آن انجام مى‌دهد.»[8]

یا در بیانی دیگر آمده است: «پديده‌اى كه فرد مدّعى منصب الهى آن را به منصه ظهور مى‌رساند و نوعا خارج از چارچوب امور عادى و طبيعى و فراتر از قدرت بشر و اصول و قوانين علمى قرار دارد و مشروط بر آن است كه در قبال معارضه ناشى از مبارزه‌طلبى و تحدّى سالم و بى‌خدشه بماند.»[9]

آیت‎الله حکیم در کتاب علوم قرآنی، توصیفی متفاوت و جدید از معجزه ارائه نموده است: «معجزه، عبارت است از اين كه پيامبر تغييرى در جهان آفرينش پديد آورد، به گونه‌اى كه بتواند با تكيه به آن در برابر قوانين طبيعى -كه از طريق مشاهده و آزمايش به ثبوت رسيده- تحدّى كند.»[10]

مثالی که تعریف فوق را به ذهن نزدیک‎تر می‎کند كسى است كه آب را روى آتش مى‌گذارد تا درجه حرارت آن بالا ‌رود. این عمل با يك قانون طبيعى كه مردم آن را از طريق مشاهده و آزمايش دريافته‌اند، منطبق است: «انتقال حرارت از جسم گرم به جسمى ديگر». امّا كسى كه ادّعا مى‌كند كه آب را بدون هرگونه حرارتى گرم مى‌كند، در برابر قوانين طبيعت تحدّى مى‌كند. همچنین است کسی كه بيمار را بدون دارو يا پادزهرى بهبود دهد در مقایسه با پزشکی که با تجويز دارو درمان می‎کند.[11]

در مجموعه تعاریف فوق، چند نکته مشترک دیده می‎شود: ادعای نبوت، خرق عادت، تحدی و مصونیت از معارضه که این موارد، مهم‎ترین ویژگی‎های اعجاز است.

«اعجاز» در قرآن و روایات

کاربرد مشتقات مصدر «إعجاز» در قرآن كريم شانزده مورد و به شكل‏هاى اسم فاعل (مُعجِز، مُعجِزین) و فعل مضارع (یُعجز، نُعجز، یُعجزون) می‎باشد که همگی در معنای لغوی به کار رفته و معنای اصطلاحی معجزه کاربست قرآنی ندارد. قرآن کریم از واژه‎های ءایه، بینه، سلطان و … در معنای اصطلاحی معجزه بهره گرفته است:

﴿قالَ إِنَّما يَأْتيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شآءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ﴾ (هود: 33) «نوح گفت: جز اين نيست كه خداوند اگر بخواهد آن (عذاب) را براى شما مى‏آورد و هرگز شما ناتوان‏كننده (او با مقابله به مثل يا فرار) نيستيد.»

﴿… وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْض …﴾ «(فاطر:44) ‏و هرگز خدا چنين نبوده كه چيزى او را در آسمان‏ها و در اين زمين درمانده كند (از حوزه قدرت او بيرون‏ رود).»

﴿وَ مَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالايَاتِ إِلَّا أَن كَذَّبَ بِها الْأَوَّلُونَ وَ ءَاتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِها وَ مَا نُرْسِلُ بِالایَاتِ إِلَّا تَخوِيفًا﴾ (اسراء: 59) «هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانه‏جويان) را بفرستيم جز اين‎كه پيشينيان (كه همين درخواست‎ها را داشتند) آن را تكذيب كردند. (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم، (معجزه‏اى) كه روشنگر بود، اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن (و اتمام حجت) مى‏فرستيم.»

به همین ترتیب «اعجاز» و «معجزه» در منابع روایی نیز کاربرد محدودی دارند.[12] مثلا در میان منابع مختلف روایی قرن یکم تا چهارم، واژه «اعجاز» هرگز به کار نرفته است و «معجزه» نیز فقط در روایات بسیار اندکی در معنای اصطلاحی «دلیل و نشانه نبوت» کاربست یافته است. واژه های مرسوم در روایات نیز همان ءایه، بینه، سلطان، حجت و برهان است.

از معدود کاربردهای «معجزه» در کتب روایی، روایتی است که حسین بن حمدان خصیبی در کتاب «الهدایه الکبری» با سند خود از امام باقر(ع) نقل کرده است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ … عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(ع) قَالَ: لَمَّا أَظْهَرَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الرِّسَالَةَ وَ الْوَحْيَ بِمَكَّةَ وَ أَرَاهُمُ الْآيَاتِ الْعَظِيمَةَ وَ الْبَرَاهِينَ الْمُبْهِرَةَ، تَحَيَّرَتْ قَبَائِلُ قُرَيْشٍ … وَ لَا مُعْجِزَه إِلَّا وَ قَدْ أَتَاهُمُ النَّبِيُّ(ص) بِمِثْلِهَا وَ أَعْظَمَ مِنْهَا فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ: اجْمَعُوا عَلَى أَنْ نَسْأَلَهُ أَنْ يَشُقَّ لَنَا الْقَمَرَ فِي السَّمَاءِ …»[13] (… هنگامی که رسول خدا(ص) پیامبری خود را در مکه آشکار نمود و نشانه‎ها و براهین بزرگ و عجیب را به آنان نشان داد، قبائل قریش سرگشته شدند و … و هیچ معجزه‎ای نبود مگر آن که پیامبر(ص) مانند آن یا برتر از آن را برایشان آورد. اما گروهی از آنان گفتند بیایید از او بخواهیم تا ماه را برای ما در آسمان بشکافد! …)

در کتاب علل الشرایع نیز حدیث معروفی از امام صادق(ع) نقل شده که مضمون آن چنین است: «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ … قَالَ قُلْتُ لِأَبِي‎عَبْدِاللَّهِ(ع) لِأَيِّ عِلَّةٍ أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَعْطَاكُمُ الْمُعْجِزَةَ؟ فَقَالَ(ع) لِيَكُونَ دَلِيلًا عَلَى صِدْقِ مَنْ أَتَى بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَا يُعْطِيهَا إِلَّا أَنْبِيَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِيُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ كَذِبِ الکاذبِ»[14] (… به چه منظور خداوند به فرستادگانش و نیز به شما معجزه داده است؟ حضرت فرمودند تا دلیلی بر راستی آورنده‎اش باشد و معجزه نشانه‎ای است از جانب خدا که جز به انبیا و رسولانش نمی‎دهد تا راستی راستگو از دروغ‎گویی دروغ‎گو بازشناخته شود.)

وجوه اعجاز قرآن

«وجوه» جمع «وجه» است و هرچند لغت‎نامه‎ها معنای اصلی «وجه» را «روی»، «چهره» و «صورت» دانسته‎اند[15]، اما در میان فرهنگ‎های فارسی معنای «طریقه» و «جهت»[16]و در معاجم عربی، «نوع»، «قِسم» و «جهت»[17] به مقصود مورد نظر این پژوهش نزدیک‎تر است. بنابراین با توجه به معنای لغوی «وجه» و «وجوه» مشخص می‎شود که «وجوه اعجاز قرآن» به معنای «جهات» یا «انواع» معجزات قرآن است.

بسياري از مفسران و متکلمان معتقدند که اعجاز قرآن امري دروني و برخاسته از ويژگي‌هاي ذاتي آن است.[18] نیز اعتقاد دارند که قرآن از جهات بسیاری معجزه است[19]؛ یعنی جهات و ویژگی‎های ممتازی در قرآن وجود دارد که هریک به تنهایی شرایط معجزه بودن را داراست. در کتب تفسیر و علوم قرآنی، از این ویژگی‎های ممتاز به «وجوه اعجاز قرآن» یاد شده است[20]. همچنین مؤلفین در برخی از کتاب‎ها، واژه‎های «ابعاد»[21] یا «جهات»[22] اعجاز قرآن را نیز به کار برده‎اند.

هم‎اکنون غالب دانشمندان علوم قرآني معتقدند انحصار اعجاز قرآن به يک يا چند وجه محدود صحيح نيست و همه وجوه مختلف و متکثري که تا کنون بشر به آن پي برده مي‌تواند از جهات اعجاز قرآن باشد[23].

اين ويژگي‌ها و ابعاد در يک تقسيم اوليه به «اعجاز لفظي» و «اعجاز معنايي» منقسم مي‌گردند[24]. آنچه نظر متقدمين را بيشتر به خود مشغول داشته بود قسم اول، يعني اعجاز «لفظي» قرآن بود، اما به تدريج، توجه بيشتري به اعجاز «معنايي» صورت گرفت. به مرور زمان، گسترش بحث در این علم، موجب طرح اقسام فرعي و اصطلاحات متعدد -و گاهي مترادف- در اين‎باره گرديد. عناويني همچون: اعجاز بيانى، ادبى، اسلوبي، لُغوي، بلاغى و … در شاخه «لفظى» و اعجاز اخلاقى، مضموني، مفهومى، معارفى، غيبى، علمى، جاودانگى و … در شاخه «محتوايي» و ده‌ها اصطلاح ديگر[25].

تفاوت معجزه و شگفتی

معجزه به دلیل ارتباط تنگاتنگ با مساله وحی و نبوت، موضوعی بسیار حساس و از زیرساخت‎های اعتقادی اسلام به شمار می‎آید. به همین دلیل تعیین و تبیین ویژگی‎ها و شرایط آن بسیار مهم و حیاتی است. زیرا باید حد و مرز دقیق امور معجزه‎آسا معلوم گردد و تفاوت آن با امور صرفا شگفت‎انگیز روشن شود.

پیش از این «ادعای نبوت»، «خرق عادت»، «تحدی» و «مصونیت از معارضه» به عنوان مهم‎ترین شرایط معجزه مطرح گردید. قطعا معجزه فعلی است دارای شرایط خاص و ویژگی‎های ممتاز، تا جایی که هیچ بشری را یارای مقابله با آن نباشد و به همین دلیل است که معجزه محکم‎ترین دلیل بر ارتباط آورنده با ماورا و روشن‎ترین راه اثبات ادعای نبوت است.بنابراین امور شگفت‎انگیز و عجیب و غریب را تنها در صورتی می‎توان معجزه دانست که دارای شرایط فوق باشد. البته در منابع کلامی و برخی از آثار علوم قرآنی شرایط دیگری را نیز به این موارد افزوده‎اند. از جمله «محال عقلی نبودن»[26]، «مطابقت با دعوی»[27]، «دارای هدف خاص تربیتی»[28] و … .

اما از میان این ضوابط و شرایط، نکته‎ای که توجه عموم مردم را به خود جلب می‎کند همان «خارق‎العاده» بودن است و بقیه ویژگی‎ها در واقع این مساله را تبیین می‎کند که تفاوت معجزه با سایر امور شگفت‎انگیز و خارق‎العاده در چیست. چرا که فعل خارق‎العاده فقط از پیامبران الهی صادر نمی‎شود و در طول تاریخ افرادی چون ساحران و مرتاضان و … نیز به ارائه خرق عادت مبادرت نموده‎اند.[29]

پس هر امر خارق‎‎العاده‎ای را نمی‎توان معجزه دانست و باید ویژگی‎های آن را بررسی نمود. به همین ترتیب هر فعل شگفت‎انگیزی را نیز نمی‎توان «خرق عادت» قلمداد کرد. مراد از خرق عادت، امرى است كه فى‎نفسه ممكن است، ولى عادتاً و به دليل نظم جارى در طبيعت، غيرممكن و ممتنع مى‌باشد. به اين معنا كه آن كار عادتاً واقع‌شدنى نيست. مانند تبديل شدن عصا به اژدها و امثال آن.[30] بدین ترتیب نمی‎توان هر امر عجیب و دور از ذهنی همچون اختراعات مخترعان و تردستی شعبده‎بازان، یا تفکرات شگفت‎انگیز نوابغ فکری یا رکوردشکنی ورزشکاران حرفه‎ای را خرق عادت خواند.[31]

توجه به چنین مساله‎ای در باب وجوه و ابعاد اعجاز قرآن نیز ضروری به نظر می‎رسد. چنان که برخی از قرآن‎پژوهان بدون توجه به لزوم وقوع خرق عادت به عنوان شرطی اساسی در تحقق معجزه، پاره‎ای از شگفتی‎های موجود در قرآن را حمل بر اعجاز نموده‎اند، حال آن که میان شگفتی‎های قرآنی و اعجاز قرآن باید تفاوت قائل شد.

کوچک‎ترین واحد اعجاز قرآن

برای اثبات اعجاز قرآن، در آیات متعددی «تحدی» شده است. بدین معنا که خداوند در قرآن از منکران خواسته اگر قرآن را کلام خدا نمی‌دانند، مانند آن بیاورند[32] و از آنجا که هیچ‎کس نتوانسته مانند آن بیاورد، حقانیت کلام الهی به اثبات می‌رسد.[33]

موضوع تحدی نه تنها در عهد حیات رسول اکرم(ص) بلکه فراتر از آن برهه زمانی نیز مورد توجه علمای اسلام قرار گرفته و بر این مطلب که در طول تاریخ اسلام، کسی را توانایی آوردن چیزی مانند قرآن کریم نبوده، به عنوان روشن‌ترین نشانه بر اعجاز قرآن و حقانیت نبوت آن حضرت تکیه شده است.

با توجه به ارتباط این مبحث با موضوعات علم کلام در باب نبوت، موضوع اعجاز قرآن به محافل و آثار کلامی نیز راه یافته، و این امر موجب پدید آمدن بحث‎هایی نظری در حوزه اعجاز قرآن بوده است.[34]

اما آنچه در ماجراى قرآن با قوم عرب مايه شگفتى است اين است كه قرآن در معارضه با ايشان بسيار مماشات كرد و از تحدى به تمام قرآن چشم پوشيده، به ده سوره اكتفا كرد. سپس فقط به تحدى به یک سوره مانند قرآن قناعت نمود. با این وجود، مدعيان از عجزى به عجز ديگر و از شكستى به شكست ديگر دچار شدند و در مقابل، قرآن از موفقيتى به موفقيتى ديگر.

به اين ترتيب، روشن می‌گردد كه حداقل ميزان معجزه در قرآن به اندازه كوتاه‏ترين سوره آن است و آنان كه معتقدند ميزان معجزه همه قرآن است، نه بخشى از آن (يعنى معتزله) از طريق ثواب به دورند و با آيات تحدی می‌توان نظر ايشان را باطل ساخت.[35] نیز آنان که یک آیه و کمتر از آن را معجزه دانسته‌اند حجتی ندارند، زیرا میزان تحدی قرآن هرگز از یک سوره کمتر نبوده و این برهانی است برای شناخت حداقل میزان معجزه قرآن.

سیدعبدالوحید موسوی کارشناس ارشد علوم قرآن

دکتر سیدعبدالله اصفهانی استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم


[1]– مصباح یزدی، محمدتقی، «آموزش عقائد»، تهران: شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامى، چاپ هفدهم: 1384ش، ص261

[2]– «تاى ناقله» يعنى نقل‌كننده معناى وصفى به اسمى: «فالتاء للنقل الى الاسمية كما فى الحقيقة و قيل للمبالغة كما فى العلّامه»: تفتازانى، سعدالدين مسعود‎بن عمر، «شرح المقاصد»، قم: الشريف الرضي‌، چاپ یکم: 1409ق، ج5، ص11

[3]– رک: جمعی از نویسندگان، «المعجم الوسیط»، قاهره: مجمع اللغه العربیه، چاپ چهارم: 1425ق، ص585 – رک: معلوف، لویس، «المنجد»، بیروت: دارالمشرق، چاپ یکم: 1907 م، ص 488 – رک: ابن منظور، محمدبن مکرم، «لسان العرب»، بیروت: دار صادر، چاپ سوم: 1414ق، ج 5، ص369 – رک: اصفهانی، راغب، «مفردات الفاظ القرآن»، بیروت: دارالشامیة، چاپ یکم: 1412 ق، ص547

[4]– رک: جمعی از نویسندگان، «المعجم الوسیط»، ص585، رک: معلوف، لویس، «المنجد»، ص488، رک: ابن منظور، محمدبن مکرم، «لسان العرب»، ج5، ص369

[5]– رک: مطهری، مرتضی، «مجموعه آثار استاد شهید مطهری»، تهران: صدرا، چاپ چهارم: 1377ش، ج4، صص427 و 428

[6]– بلاغی نجفی، محمدجواد، «آلاء الرحمن في تفسير القرآن»، محقق: ‌بنياد بعثت، ‌قم: کتابخانه وجدانی، چاپ یکم: 1420ق‌، ‌ج‏1، ص3

[7]– السیوطی، جلال‎الدین عبدالرحمن‎بن ابی‎بکر، «الاتقان فی علوم القرآن»، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ سوم: 1415ق، ج2، ص252

[8]– رک: رضوانی، روح‎الله، «مبانی کلامی اعجاز قرآن»، قم: مرکز بين المللي ترجمه و نشر المصطفي(ص)، چاپ یکم: 1391ش، ص 15 تا 21

[9]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مدخل التفسیر»، قم: مرکز فقه الائمه الاطهار، چاپ یکم: 1428 ق، ص13

[10]– حکیم، محمدباقر، «علوم القرآن»، قم: مجمع الفکر الاسلامی، چهارم: 1425ق، ص127

[11]– رک: همان، ص128

[12]– توکلی محمدی، نرجس و محمود مکوند، «واکاوی تاریخی پیدایش واژه اعجاز و معجزه در علوم قرآنی»، مجموعه مقالات دومین همایش ملی اعجاز قرآن، به کوشش: سیدمحمد سادات منصوری و علیرضا طالب‎پور، دانشگاه شهید بهشتی و انجمن ملی اعجاز قرآن، 1392ش – ایازی، سیدمحمدعلی و نجمه نجم، «تحلیل چرایی عدم استفاده از لفظ معجزه در قرآن و روایات»، تفسیرپژوهی، دانشگاه شهید مدنی، ش2: 1393ش، صص13 تا 15

[13]– الخصيبي، حسين‎بن حمدان، «الهداية الكبرى»، بیروت: البلاغ، چاپ یکم: 1419ق، صص70 و 71

[14]– الصدوق، ابوجعفر محمد‎بن علی‎بن بابویه قمی، «علل الشرائع»، نجف: المکتبه الحیدریه، بی‎چا: 1385ق، ج1، ص122

[15]– رک: عمید، حسن، «فرهنگ فارسی جیبی»، ص1047 – رک: جمعی از نویسندگان، «المعجم الوسیط»، ص889

[16]– رک: عمید، حسن، «فرهنگ فارسی جیبی»، ص1047

[17]– رک: جمعی از نویسندگان، «المعجم الوسیط»، ص1016 – رک: معلوف، لویس، «المنجد»، ص889

[18]– دفتر تبلیغات اسلامی، «فرهنگنامه علوم قرآن»، کتابخانه اینترنتی مدرسه فقاهت، بی‎تا، ص4766

[19]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مدخل التفسیر»، ص42 – رک: طباطبايى، سیدمحمدحسين، «الميزان في تفسير القرآن‏»، بیروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، چاپ دوم: 1390ق، ج‏1، صص59 و 60 – مطهری، مرتضی، «مجموعه آثار استاد شهید مطهری»، تهران: صدرا، چاپ هفتم: 1377ش، ج2، ص213

[20]– رک: سلطانی بیرامی، اسماعیل، «تفسیر قرآن کریم(4): سوره بقره، آیات 21 تا 24»، قرآن شناخت، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره)، ش4: 1388ش، صص7 تا 44

[21]– دفتر تبلیغات اسلامی، «فرهنگنامه علوم قرآن»، ص2008 – فرقانی، قدرت‌الله و حسين جوان آراسته، «علوم قرآنى»، قم: زمزم هدایت، چاپ چهارم: بی‎تا، ص 56 – قرضاوی، یوسف، «قرآن، منشور زندگی»، مترجم: عبدالعزیز سلیمی، تهران: احسان، چاپ یکم: 1382، ص 66

[22]– دفتر تبلیغات اسلامی، «فرهنگنامه علوم قرآن»، صص2008 و 4766

[23]– رک: دفتر تبلیغات اسلامی، «فرهنگنامه علوم قرآن»، ص4766

[24]– رک: رضا، محمد رشيد، «تفسير القرآن الحكيم الشهير بتفسير المنار»، بيروت: دار المعرفة، چاپ یکم: 1414ق، ج12، صص 33، 37، 39 و 258 – رک: مطهری، مرتضی، « مجموعه آثار استاد شهید مطهری»، ج2، ص213

[25]– دفتر تبلیغات اسلامی، «فرهنگنامه علوم قرآن»، ص4766

[26]– رک: رضوانی، روح‎الله، «مبانی کلامی اعجاز قرآن»، ص18 – رک: مکارم شیرازی، ناصر، «قرآن و آخرين پيامبر»، تهران: دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم: 1385ش، ص14 – رک: همو، «رهبران بزرگ»، قم: مدرسه الامام علی‎بن ابی‎طالب(ع)، بی‎چا: 1373ش، صص131 و 132

[27]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مدخل التفسیر»، ص18 – رک: رضوانی، روح‎الله، «مبانی کلامی اعجاز قرآن»، ص18

[28]– رک: مکارم شیرازی، ناصر، «قرآن و آخرين پيامبر»، ص16 – رک: همو، «رهبران بزرگ»، ص108

[29]– رک: مکارم شیرازی، ناصر، «رهبران بزرگ»، ص124 – رک: مطهری، مرتضی،«آشنایی با قرآن»، تهران: صدرا، بی‎چا: 1389ش، ج2، ص150

[30]– رضوانی، روح‎الله، «مبانی کلامی اعجاز قرآن»، ص38

[31]– رک: فاضل موحدی لنکرانی، محمد، «مدخل التفسیر»، صص15 و 16

[32]– حسینی رودباری، سید مصطفی، «قرآن، کلام الهی»، پیام، معاونت امور روحانیون نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ش90: 1387ش، صص142 و 143

[33]– جعفری، یعقوب، «آشنایی با چند اصطلاح قرآنی»، درس‎هایی از مکتب اسلام، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق (ع)، ش4: 1373ش، ص38

[34]– رک: مصلایی‎پور، عباس و سجاد محمدنام، «مقدمهای در اعجاز معنایی قرآن کریم»، مطالعات قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق(ع)، ش7: 1389ش، ص6

[35]– ‏رک: الزرقانى، محمد عبدالعظيم، «مناهل العرفان فى علوم القرآن»، بيروت: دار إحياء التراث العربي، بی‎چا: بی‎تا، ج2، صص 229 و 230 – رک: السیوطی، جلال‎الدین عبدالرحمن‎بن ابی‎بکر، «الاتقان فی علوم القرآن»، ج 2، ص265

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *