امین، امانت‌دار وقت شما...1403-09-03
اشتراک گذاری:

۶ بهمن؛ حماسه‌ای از جنس آگاهی و وفاداری مردم دیار علویان

به گزارش بلاغ، امروز درست چهل و یک سال از زمانی که خیابان های شهرآمل رنگ خون به خود گرفت می گذرد ؛ خونی که از لابلای سنگرهایی که مرد و زن ، پیر، جوان و نوجوان با دست های خالی و برای دفاع از آرمانی نوشکفته جاری شد تا سدی در برابر نفاق و منافق برای حراست از انقلابی جوان شود.

چهل و یک سال از روزی که شهر آمل نام خود را در تاریخ ایران، اسلام و انقلاب جاویدان کرد، می گذرد. البته حماسه ای که مردم این شهر بزرگ آفریدند با هیچ واژه حماسی قابل وصف نیست و از آن روز سربند « هزارسنگر » بر پیشانی این شهر به یادگار مانده است تا همگان بدانند شهر بدون سنگر چگونه برای انقلاب ایستاد.

حماسه ۶ بهمن تا کنون روایات مختلف و زوایای متفاوتی را در قالب قلم رسانه ها و راویان و داستان نویسان به یادگار گذاشت ، اما به دلیل مردمی بودن این حماسه هربار روایت های آن تازگی خاصی دارد؛. روایت قیامی در برابر تفکری ضد دین، منافق و همچنین وابسته در لباس جنگلی ها که هنوز می توان آن را همانند روز حادثه تازه دید که از زبان مردمی عادی اما حماسه آفرین نقل می شود.

خیالی که در آمل باطل شد
فرمانده اسبق سپاه ناحیه آمل در سال ۶۰ در تشریح وقایع قبل و بعد آمل توسط گروهک منافقان گفت: گروهک کمونیستی که پس از به قدرت رسیدن نظام مقدس جمهوری اسلامی موقعیت خود را در خطر می‌دیدند و در تهران ناکام مانده بودند به برخی شهر‌هایی که هدف استراتژیک آن‌ها بوده از جمله شمال کشور را برای ادامه اقدام‌های شوم خود انتخاب کردند.

سردار مهدی خانی افزود: اعضای این گروهک، خیلی قبل‌تر نسبت به سازماندهی تعداد ۱۰۰ نفر از گروهک محارب در قالب دسته‌های مختلف در اوایل شهریور سال ۶۰ اقدام و در ۱۵ کیلومتری و ارتفاعات جنگلی جنوب آمل ساکن شدند.

وی ادامه داد: تصمیم گیران این گروه به تعبیر خودشان در ۱۸ آبان سال ۶۰ برای حمله به شهر آمل قصد عزیمت به این شهر را می‌کنند و برای پیشبرد این اقدام جنایتکارانه و ضد انقلابی ، حتی اموال عمومی مردم ، تعدادی خودروی سواری ، وانت و مینی بوس را به عنوان غنائم ، دزدی و غارت کردند.

شکست در گام نخست
فرمانده سابق سپاه ناحیه آمل در سال ۶۰ با اشاره به اینکه اقدام خرابکارانه گروهک کمونیست در حمله ابتدایی به شهر آمل با مقاومت نیرو‌های بسیجی با ایجاد درگیری و بازدداشت یکی از رانندگان گروهک شروع شده بود ، گفت: اعضای این گروهک پس از ناکامی خفت بار درگام نخست ، دوباره تصمیم به بازگشت به جنگل آمل را کردند، هرچند در مدت زمان کوتاهی گروهی از جوانان غیور حزب اللهی آمل با تسخیر جنگل و موقعیت به اصطلاح تسخیرشده آن‌ها ضربه مهلکی به پیکره گروهک کمونیستی در جنگل وارد کردند و تعدادی از اعضای این گروه را به هلاکت رساندند.

سردارخانی افزود: البته پس از مدتی، گروهک‌های منافقین در جنگل آمل اقدام به سازماندهی و حضور مجدد کرده بودند و در تاریخ ۲۲ آبان ماه سال ۶۰ در درگیری که میان نیرو‌های ارتش و سپاه مازندران با این گروه شکل گرفته بود، در درگیری چند ساعته اردوگاه‌های منافقان در آمل تسخیر شد و شمار زیادی از اعضای این گروه زمین گیر شدند.

وی اضافه کرد: در غائله قبلی و درگیری دوم با گروهک تروریستی منافقان تعداد ۱۲ نفر از نیرو‌های ارتشی و سپاهی و نیرو‌های مردمی آمل به درجه رفیع شهادت نائل و تعدادی نیز مجروح شدند.

فرمانده سابق سپاه آمل گفت: متاسفانه نیرو‌های ضد انقلاب که پس از دو شکست خفت بار همچنان برای حفظ موقعیت و ارائه مقاصد شوم خود نیرو‌هایی را برای درگیری در شهر و اطراف شهر آمل اعزام می‌کردند، که در هر بار در این درگیری‌ها نیز ناکام و با هلاکت‌های فراوان مواجه می‌شدند.
سردار خانی افزود: گروهک اتحادیه کمونیست که برنامه جدیدی تحت عنوان “جرقه زدن قیام ” را در منطقه داشتند، در آذر سال ۶۰ با حمله به یکی از مقر‌های نیرو‌های حزب اللهی در روستای “زرکه ” آمل که نزدیکترین روستا به موقعیت جنگلی آن‌ها بود، اقدام به شهادت شماری از اهالی آمل کرده و پروژه تسخیر شهر آمل را ایجاد کردند که در مدت کوتاهی برای چندمین بار به طریق مفتضخانه‌ای ناکام شدند.

ناکامی تئوری‌های شوم در برابر هوشیاری مردم
فرمانده سابق سپاه آمل گفت: تئوری جدید و هدف کمونیست‌ها ضربه وارد کردن به نیرو‌های مسلح حزب اللهی حواشی جنگل، حمله به شهر آمل و ایجاد آشوب و طغیان مقدمات تسخیر کامل آمل از سوی این عده در اواخر دی ماه سال ۶۰ بود.

سردار خانی با بیان این نکته که مسئولان ارشد گروهک منافقان ضد انقلاب مستقر در جنگل آمل با خیال واهی اینکه با ورود به شهر آمل می‌توانند شعله‌های قیام خودساخته خود را برافروزند، ادامه داد: البته آن‌ها برای اجرایی کردن این تئوری‌های خود، با حضور در یکی از خانه‌ها در شهر آمل با فراهم کردن شماری از نیرو‌ها و امکانات خود، در نخستین ساعات بامداد ششم بهمن سال ۶۰ به صورت گروه‌های مختلف در چهار نقطه شهر آمل مستقر و در ابتدا مراکز سپاه، بسیج مستضعفین و مراکز دولتی شهر را  غافلگیرانه‌ تسخیر کرند.

به گفته وی اعضای این گروهک در ابتدا بخشی از ساختمان مرکز بسیج آمل را تخریب و دیده بان بسیج شهرستان را شهید کرند که با آغاز تیراندازی و استقرار بخشی از نیرو‌های ضد انقلابی در محلات مختلف آمل، جرقه ضد انقلاب برای توطئه زده شد.

فرمانده سابق سپاه ناحیه آمل به واکنش مردم این شهر اشاره کرد و گفت: در سال ۶۰ که امکانات اطلاع رسانی به شکل امروزی گستره و فراگیر و آنی نبود ، اما مردم همیشه در صحنه و حزب اللهی آمل از خانه‌های خود بیرون آمده و با هدف دفاع از انقلاب و اسلام در کمتر از چند ساعت جمعیت انبوهی از مردم شهر و روستا‌های شهرستان، گروهک کمونیستی را در محاصره خود قرار دادند.

سردارخانی افزود: ضد انقلابیون با مشاهده حضور یکپارچه مردم، به نوعی خودشان را مستاصل شده دیدند و به واسطه هراسی که از قصاص مردم داشته ، اقدام به تخلیه و فرار از شهرکردند و در کمترین زمان ممکن شهر را تخلیه کردند که در این اقدام تعدادی از افراد مسلح ضد انقلاب بازداشت شدند و برخی نیز  به هلاکت رسیدند.

ته مانده‌هایی که ته کشیده بودند
وی یادآورشد: پس از واقعه ششم بهمن آمل که یک روز تاریخی و سرنوشت ساز با حضور مردم انقلابی آمل در دفاع از انقلاب نوپای ایران اسلامی رقم خورده بود، گروهک معدود باقی مانده منافقین دوباره به اعماق جنگل پناه بردند که آن‌ها نیز در کوتاهترین زمان با حضور همین مردم همیشه در صحنه در ۱۸ بهمن  سال ۶۰ در جنگل‌های آمل و همچنین منطقه “گزنه سرا” بازداشت شدند و عده‌ای نیز به هلاکت رسیدند و در اواسط خرداد سال ۶۱ اقدام‌های دیگر این گروهک را با هوشیاری همیشگی خودشان پاسخ کوبنده‌ای دادند و برای همیشه پرونده شوم فعالیت‌های جنایتکارانه گروهک منافقین را “غائله آمل” پایان دادند.

ششم بهمن سال ۶۰ از زبان یک کارگر جوان

علی اکبر بابایی جوان ۲۳ ساله ای است که سال ۶۰ در حماسه ششم بهمن حضوری خودجوش اما تاثیرگذار داشت و تقریبا از پیش‌قراولان ایستادگی در برابر منافقین بود.

وی که آن زمان کارگری معمولی با زندگی روستایی بوده روایتی متفاوت اما شنیدنی از حمله جنگلی ها و ایستادگی و شهادت مردم آمل دارد و می‌گوید: شب قبل از ششم بهمن تا زمان زیادی در محل کارم مشغول جوشکاری بودم و وقتی به خانه رسیدم بسیار خسته بودم و سریع خوابیدم. صبح روز ششم بهمن ساعت یک ربع مانده به ۶ وقتی از خواب بیدار شدم پدرم گفت که جنگلی ها به آمل حمله کردند و تمام خیابان ها را گرفتند.

بابایی افزود : من آن زمان نه پاسدار بودم و نه کارمند یا نظامی و تنها به انقلاب علاقه داشتم چون انقلاب ما مردم مستضعف بود و به همین علت تصمیم گرفتم به خیابان بروم. همان لحظه فکری به ذهنم جرقه زد و به یاد نارنجک هایی که در زمان مبارزات انقلاب به غنبمت گرفته بودم افتادم. پس از پیروزی انقلاب گفته بودند همه باید اسلحه ها و مهمات جنگی را تحویل بدهند ، ولی من ۲ عدد نارنجک را برای روز مبادا در خانه نگه داشتم. البته می دانم خلاف مقررات بود ، اما جوان بودم و البته اندکی خامی نیز کردم. با این حال با خودم فکر کردم که الان همان روز مبادا است و نارنجک ها به کار می آیند. آنها را برداشتم و راهی خیابان شدم.

این شاهد عینی و از خالقان حماسه ششم بهمن آمل گفت : از خیابان ها عبور کردم  و به خیابان مهدیه جایی که امروز مصلی نمازجمعه شهر آمل در آن واقع شده است رسیدم. در همان لحظه یکی از دوستانم را دیدم و در آن طرف خیابان هم ۲ نفر ایستاده بودند که اسلحه کلاشینکف در دست داشتند ولی چون لباس سبز سپاه به تن داشتند تقریباً تشخیصشان از نیروهای سپاه مشکل بود و البته پوشش سپاه برای ناشناس ماندن از روی آگاهی به نظر می رسید.از دوستم پرسیدم که به نظر او آیا آن افراد جنگلی هستند یا سپاهی ؟ او هم مانند من دو دل بود ولی گفت که شنیده است که دنبال آب بودند.

بابایی اضافه کرد : در همان نزدیکی نانوایی در حال بازکردن مغازه اش بود که به دوستم گفتم برود یک لیوان آب از نانوا بگیرد و به سربازار سلاح به دست بدهد تا بتواند از این طریق تشخیص بدهد که جنگلی هستند یا سپاهی. او پس از اینکه آب را به آن چند نفر رساند به سرعت به طرف من بازگشت و گفت که به نظرش از جنگلی ها بودند.خوشبختانه تا آن ساعت روز هنوز مردم از حمله جنگلی ها مطلع نشده بودند و خیابان ها خلوت بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم یکی از نارنجک ها را میان افراد مسلحی که در آن خیابان ایستاده بودند پرتاب کنم. به سرعت  نارنجک ها را از جیب هایم درآوردم و به سمتشان پرتاب کردم که سبب مصدومیت و سپس فرار آنها شد. بگونه ای که یک فرد دیگری را در خیابان می کشید تا فرار کنند.

وی ادامه داد : پس از انداختن نارنجک ها دیگر هیچ سلاحی نداشتم و به سمت بازار چهارسوق حرکت کردم. در آنجا با یکی دیگر از افرادی که می شناختم روبه رو شدم. او سرباز بود و یک کلاشینکف قدیمی داشت . وقتی از او اسلحه اش را خواستم اول به من نداد ولی وقتی سرش داد کشدم او اسلحه را به من داد و من با آن اسلحه پشت یکی از دیوارها مستقر شدم تا بتوانم به جنگلی ها شلیک کنم. اسلحه من در برابر امکانات آنها بسیار ناچیز بود و در ازای ۱۰ شلیک آنها من فقط می توانستم یک شلیک انجام دهم زیرا کلاشینکف قدیمی و زنگ زده بود و من برای هر بار شلیک باید آن را باز و خشاب را خارج  می کردم ولی با این وجود هم توانستم ۲ نفر را مصدوم کنم.

این شهروند آملی گفت : پس از آن گفتم بهتر است به سمت پاساژی بروم تا در بالای پاساژ بتوانم شلیک کنم ولی دوستم مخالفت کرد و گفت که در آن صورت آنها نیز جلو می آیند و در کوچه های تنگ بازار راهی برای فرار نخواهیم داشت. در همین زمان متوجه حضور برخی از این جنگلی ها شدم. برای رسیدن به آن سمت دیوار ، پرش زدم . البته آن دوران جوان بودیم و پر قدرت . با این وجود جنگلی ها در همین حین پای مرا با سرم اشتباه گرفتند و هردوپای من بر اثر اصابت گلوله مصدوم شد.

بابایی افزود : بعد از این که زحمی شدم ، توسط افرادی که آنجا بودند به خیابان محمودآباد برده شدم تا با آمبولانس مرا به شهر نور منتقل کنند زیرا در آن زمان بیماستان ۱۷شهریور آمل به عنوان تنها بیمارستان شهر توسط جنگلی ها محاصره شده بود.

وی ادامه داد : داستان حضور من در حماسه ششم بهمن آمل به همین مقدار بود ولی آن روز من با چشم خود دیدم که مردم از جان و مال خود برای حفظ شهر گذشتند در آن نصف روز ۴۰ نفر شهید شدند و بیش از ۱۵۰ نفر نیز گلوله خوردند اما پای انقلاب و آرمان های امام ایستادگی کردند.

ماجرای سنگرسازی شهر هزارسنگر

رجبعلی ابراهیمی مسئول بسیج شهرستان آمل در سال ۶۰ رمز ماندگاری حماسه ششم بهمن را در حضور یکپارچه مردم در آن زمان عنوان کرد و داستان هزار سنگر شدن آمل را اینگونه روایت کرد:

روز ششم بهمن وقتی از حمله جنگلی ها به آمل باخبر شدم، سریع خودم را از روستا به شهربانی سابق آمل رساندم. در آنجا با مرحوم ناصرشعبانی که از فرماندهان پاسداران بود تماس گرفتم که نقش مهمی در مبارزه با جنگلی‌ها داشت.او در آن لحظه نخستین دستوری که به من داد این بود که به مردم بگویم سنگر بسازند. من وقتی از شهربانی بیرون آمدم جمع کثیری از مردم را دیدم که همه دم در ایستاده و گویا منتظر دستور و یا یک جرقه بودند تا وارد عمل شوند.

وی افزود : در آن زمان یک وانت در خیابان پارک بود که من بالای آن رفتم و خطاب به مردم گفتم کمونیست ها وارد شهر شدند و می خواهند آبروی شهر را ببرند، بروید سنگر بسازید. مردم بلافاصله وقتی ماجرا را فهمیدند به سرعت در سطح شهر پخش شده و با کمک اهالی محلات اقدام به سنگرسازی کردند.  از آنجا بود که آمل در کمتر از چند ساعت با کمک زن و مردم تبدیل به شهر پر از سنگر شد.

ابراهیمی گفت : شاید باورش سخت باشد اما اندک افرادی از پاسداران اسلحه داشتند و مردم عادی با داس و بیل و کلنگ آمده بودند تا از شهر دفاع کنند. حتی زن ها چادر به کمر بسته بودند و سنگر می ساختند. نقش زن ها در این حماسه بسیار مهم بود. و شیرینی حماسه ۶ بهمن نیز همین همبستگی و وحدت مردم در برابر دشمن بود.

وی افزود : اما تلخی ششم بهمن برای من شهادت شهیدجعفر هندویی و مصطفی اسماعیلی بود که شب قبل مشغول دیوار نویسی بودند. در آن موقع رسم بود که همه گروه ها برای رساندن پیام و تبلغ خود از دیوار استفاده می کردند .جنگلی ها که با لباس سپاه وارد شهر شدند آنها را غافلگیر کردند و در نهایت با شلیک گلوله به داخل دهانشان آن دو را به شهادت رساندند.

به گزارش بلاغ، حماسه ششم بهمن آمل را باید نقطه عطفی در تاریخ انقلاب نامید که طرح‌های کمونیستی پس از ناکام ماندن در تهران با مقاومت مردم آمل نیز ناکام ماند و به جرات می‌توان گفت باعث تقویت نهال نوپای انقلاب اسلامی ایران شد.

در سحرگاه ششم بهمن سال ٦٠ عده‌ای منافق و مائوئیست از سمت جنگل در قسمت جنوب آمل قصد تصرف این شهر را داشتند که مردم آمل در کمتر از یک روز با مقاومت خود به این غائله پایان دادند.

در آن واقعه ۴۱ تن شهید و بیش از ده‌ها نفر مجروح شدند و همه سال‌ها مردم و مسئولان این شهرستان این حماسه مهم در تاریخ انقلاب اسلامی را که در تقویم رسمی کشور نیز ثبت شده با برگزاری برنامه‌های مختلفی گرامی می‌دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *