امین، امانت‌دار وقت شما...1403-09-02
اشتراک گذاری:

قیام های حق طلبانه شیعه

یکی از مهمترین پیامدهای معروف عاشورا قیام خونین و حماسه تاریخی مختار بن ابی عبیده ثقفی است.این قیام در سال 66 ه.ق آغاز شد و ضربه هولناکی بر عاملان واقعه عاشورا و حکومت شام وارد ساخت. رهبری این قیام بر عهده دو تن از چهره های تابناک تاریخ،یعنی مختار ابن ابی عبیده ثقفی و ابراهیم اشتر،فرزند مالک اشتر قهرمان بود.ما به یاری خدا به اختصار و با استناد به روایات و کتب معتبر تاریخ و رجال به بررسی این نهضت می پردازیم. علاقه مندان می توانند شرح حال تفصیلی مختار و قیام او را در کتاب قیام مختار اثرسید ابوفاضل رضوی اردکانی مطالعه نمایند

نام و نسب:مختار بن ابی عبیده بن مسعود بن عمرو بن عمیر بن عوف بن قسی بن هنبة بن بکر هوازن

قبیله : ثقیف(که قبیله مشهور و گسترده ای از هوازن،از اعراب منطقه طائف است.

کنیه : ابو اسحاق

لقب : کیسان؛فرقه کیسانیه منسوب به او است. کیسان به معنای زیرک و تیزهوش است.جوهری در صحاح می نویسد:کیسان،لقب مختار، از کیس وزن قیس  اشتقاق یافته و کیس به معنای ظریف و زیرک است.

طبق روایتی ،اصبغ بن نباته ، از یاران امیرالمؤمنین می گوید :لقب کیس را امیرالمؤمنین به مختار دادند(1)

پدر مختار:ابوعبیده ثقفی؛در اوایل خلافت عمر از طائف به مدینه آمد و در آن جا ساکن شد.وی یکی از سرداران بزرگ جنگ با ارتش کسری در زمانه عمر بود.ماجرای رشادت این دلیر مرد در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.

مادر مختار : دومه؛ وی از زنان با شخصیت بود و او را صاحب عقل و رأی و بلاغت و فصاحت شمرده اند.

او در سال یکم هجرت متولد شد.ابن اثیر نقل کرده است:از نخستین نوزادان مسلمانی است که در سال اول هجری به دنیا آمده اند.صاحب تاریخ فخری مینویسد:مختار مرد شریف و کریم و بلند همت بود.

او از کودکی و نوجوانی در کنار پدر رشیدش،که فرماندهی لشکر اسلام را در جنگ با ارتش ایران بر عهده داشت،در جنگ ها شرکت می کرد و در واقعه قسّ ناطف،با وجود کم سن بودن ، شهامتی خاص از خود نشان داد.

علامه ابن نما او را به شجاعت،هوش،سخاوتمندی،حاضرجوابی،تجربه و همت بلند می ستاید.(2)علاوه بر صفات ذکر شده ، او مردی عابد،زاهد و با تقوا بود.در بسیاری از ایام سال روزه می گرفت و به نماز مداومت داشت.او عاشق و دلباخته اهل بیت نبوت علیه السلام بود و زندگی خود را در این راه فدا کرد(3)

وی ادب و فضایل اخلاقی را از اهل بیت پیامبر علیهم السلام آموخت(4)و در آغاز جوانی همرا با پدر و عموی خود برای شرکت در جنگ با لشکر فُرس به عراق آمد و خاندان او همانند بسیاری از مسلمانان صدر اسلام ، در عراق و کوفه ماندند.مختار در کنار امیرالمؤمنین علی علیه السلام بود و پس از شهادت آن حضرت برای مدتی کوتاه به بصره آمد و درآنجا ساکن شد.(5)

علامه مجلسی (ره) می فرماید:مختار فضایل اهل بیت پیامبر را بیان می کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را برای مردم منتشر می ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیامبر صل الله علیه و آله سزاوارترند و از مصایبی که بر خاندان پیامبر وارد شد ناخشنود بود.(6)

خاندان مختار از شیعیان مخلص و علاقه مندان به اهل بیت رسالت علیهم السلام بودند.عموی او،سعد بن مسعود ثقفی،از صحابه پیامبر و از یاران خاص امیرالمؤمنین و امام حسن علیه السلام به شمار میرفت و از طرف آ بزرگوار،استاندار مدائن بود(7)و در جنگ صفیّن،در کنار امیرالمؤمنین علی علیه السلام مردانه جنگید.در حادثه ساباط هم که به جان امام حسن علیه السلام سوءقصد شد،حضرت را برای معالجه و استراحت به خانه سعد بردند.(8)

در روایتی که ماجرای سوءقصد خوارج به امام حسن علیه السلام آمده،برخی نوشته اند که وقتی حضرت را برای معالجه،به خانه عموی مختار،سعد بن مسعود،بردند مختار پیشنهاد کرد که امام علیه السلام را به معاویه تحویل دهند،اما با مخالفت عمویش رو به رو شد(9)

آیت الله خوئی (ره) ضمن ردّ این روایت که آن را مرسله می دانند،میفرمایند:به فرض صحّت مختار قصد آزمایش عمویش را داشته و مقصود او نجات امام علیه السلام بوده است(10)

علامه سید محسن جبل عاملی نیز در رد این اتهام می گوید:مختار قصد امتحان عمویش را داشته است و در ذیل روایت نیز آمده که من قصد جدی نداشتم،میخواستم شما را امتحان کنم(11)

علامه محقق شیخ محمد باقر محمودی در پاورقی انساب الاشراف در ذیل این مطلب نوشته اند:مسأله تحویل امام به دشمن از طریقه شیعه ثابت نشده،بلکه از احادیث اهل سنّت است

به فرض هم اگر این پیشنهاد از جانب مختار شده باشد،او در جوانی اشتباهی کرده که بعدا پشیمان شده و در عمل با ایثار و جان فشانی در راه پیامبر صلی الله علیه و آله کار خطای خود را جبران نموده و خداوند او را در زمره شهدا و صدیقین قرار داده است.عمده در عمل،عاقبت و پایان کار است و پایان عمر مختار هم شهادت در راه خدا بود.

یکی از ادلّه موجود برای اثبات شخصیت والای مختار و این که او مردی مخلص و مجاهد و مدافع حق اهل بیت علیهم السلام و دارای اعتقادی پاک و راسخ بوده،قضاوت ها و شهادت ها و اظهار نظر فحول غلمای شیعه و بزرگان علم رجال است.

چهره های برجسته ای همچون شیخ طوسی،علامه حلی،علامه ابن نما،علامه مامقانی،علامه امینی

و آیة الله خوئی او را ستوده اند و در وثاقت و صحّت و درستی اعتقاد او تردید ننموده اند.

جالب اینست که در میان فقها ،علما،محدثان و رجالیان بزرگ شیعه احدی از آنان در ذم و نکوهش مختار سخن نگفته و بعضی روایات و نقل های تاریخی را که در باب بوده یا حمل بر تقیّه کرده اند یا آن را ساخته دشمنان اهل بیت علیهم السلام دانسته و در سند و متن آن خدشه نموده اند.

آیت الله خویی در باره مختار میفرماید:

اخبار و روایاتی که درباره مختار رسیده دوقسم است:

1.اخباری که در مدح و ستایش اوست.

2. اخباری که در مذمّت و قدح اوست.اما اخبار مدح قوی و برتر است.

سپس میفرماید:در حسن حال مختار،همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین علیه السلام دل اهل بیت علیهم اسلام را شاد کرد و این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله است که استحقاق پاداش از جانب آن بزرگواران را دارد. به اعتقاد ایشان قیام مختار به خونخواهی امام حسین علیه السلام و کشتن قاتلان حضرتش،بدون تردید مورد خشنودی خداوند و پیامبر و ائمه اطهار علیه السلام میباشد. آنگاه پس از نقل روایتی می فرمایند:از ظاهر بعضی از روایات به دست می آید که قیام مختار با اذن و اجازه خاصّ امام سجاد علیه السلام بوده است.

ایشان در رد انتساب مختار به فرقه گمراه کیسانیه می فرماید:این اتهام توسط اهل سنت به مختار زده شده که سخنی کاملا بیهوده است.ایشان دلایلی را نیز در رد این اتهام بیان می دارند.(12)

ادامه دارد…

منابع

1. بحارالانوار ج 45 ص344؛رجال کشی ، ص 127

2.بحارالانوار ج45 پاورقی ص350

3.مروج الذهب،ج3،ص99؛بحارالانوارج45 ص333

4. مقتل الحسین عبدالرزاق موسوی مقرم ص167؛حیاة الامام الحسین علیه السلام باقرشریف القرشی ج3 ص 454

5.الاعلام خیرالدین الزرکلی ج8 ص70

6. بحارالانوار ج 45 ص352

7. اعیان الشیعه،محسن امین،ج7 ص230

8.همان

9.بحارالانوارج44ص33؛انساب الاشراف ج6 ص376

10.معجم رجال الحدیث سید ابوالقاسم خوئی ج18 ص97

11.اعیان الشیعه ج 7 ص 230

12.معجم رجال الحدیث ج18 ص101 و 102

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *