امین، امانت‌دار وقت شما...1403-01-10
اشتراک گذاری:

سرگذشت قاسم مرتضوی از پیشکسوتان صنعت آرد و تولید خوراک دام و طیور

قاسم مرتضوی تقریبا 10 سال نزد پدرش کار کرد تا اینکه در دهه 30 شمسی و اوج جوانی تصمیم گرفت باتوجه به نیاز کشور، کاری نو انجام دهد که راه‌اندازی کارخانه صنعتی تولید آرد یکی از اين كار‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بود، آن هم زمانی که هنوز آسیاب‌هاي ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آبی و سنگی فعال بودند و آرد را به صورت سنتی آسیاب مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و تنها روس‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یک کارخانه تولید محدود آرد در کشور احداث کرده بودند.

به گزارش کسب  و کار نیوز به نقل از اتاق تهران،  موهایش را به معنی واقعی کلمه در آسیاب سفید کرده است، اگرچه که حالا با بیش از ۸ دهه زندگی این گرد ماندگار روزگار است که روی سرش نشسته است؛ ابوالقاسم مرتضوی یک آسیابان است، کسی که از کارگری ساده شروع کرد و خیلی از نخستین‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌را در صنعت آرد و تولید خوراک دام و طیور در کشور ممکن کرد آن هم به عنوان یک فعال بخش خصوصی که از دولت هیچ‌گاه کمک نگرفت و همیشه روی زانوهای خود ایستاد و به دنبال کسب و کار حلال رفت و اتفاقا آن‌جایی که فکر کرد نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند حرف زور بشنود، خود را بازنشسته کرد. حاج ابوالقاسم مرتضوی روحیه‌ای بسیار فعال دارد و بسیار شوخ‌طبع و به قول قدیمی‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوش‌مشرب است و اتفاقا همین روحیه هم هست که باعث شده در جمع بیشتر با جوانان بر بخورد و وارد گفت‌وگو شود. او که برنده جایزه امین‌الضرب شده است یکی از پیشکسوتان بزرگ صنعت آرد کشور محسوب می‌شود که به دلیل روحیه مثبت و پرتلاشش جایگاه ویژه‌ای در صنف خود دارد.

قاسم مرتضوی متولد دهه ابتدایی قرن اخیر در تهران است. پدرش سیدجعفر یکی از بزرگ‌ترین تاجران گندم و برخی از غلات همچون جو و حبوبات بود و تجارت‌خانه بزرگی در محدوده میدان اعدام و امین‌السلطان داشت. او برای اینکه تجربه کسب کند، در سن ۱۴-۱۵ سالگی شاگرد مغازه دایی‌اش حاج علی مقدم شد که جزو تجار بسیار سرشناس بازار ‏تهران بود و حبوبات می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروخت و بعد از دو سال شاگردی به حجره پدرش رفت که آن زمان ۲۰ درصد غلات تهران را تامین می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. ‏

خود او در گفت‌وگو با روزنامه دنیای اقتصاد با اشاره به اینکه بازار برایش مثل دانشگاه بوده، گفته است: «از پیش دایی رفتم پیش ‏پدرم تا به او کمک کنم. تمام کشاورزان اطراف تهران و جاهای دیگر، گندم‌هایشان را به پدر می‌دادند و پدرم گندم‌ها را بین آسیاب‌های ‏آبی و سنگی تقسیم می‌کرد. جو و حبوبات را هم برایمان می‌فرستادند و حق‌العمل می‌گرفتیم. بعضی وقت‌ها هم خودمان از ‏شهرستان‌ها خرید می‌کردیم. من در تجارت‌خانه پدرم، متصدی فروش بودم.»‏

متصدی فروش کلیدی‌ترین نقش را در توزیع غلات برعهده دارد زیرا باید تمام انواع گندم‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌را که از استان‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مختلف به تهران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‏رسید می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شناخت و به مشتری‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بر اساس نوع مصرف و استفاده‌شان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گندم می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فروخت و ابوالقاسم با وجود ‏سن کم توانایی عجیبی در این کار داشت. «آن زمان که آزمایشگاه نبود در نتیجه باید خودمان اینها را تشخیص می‌دادیم. من هم در ‏این زمینه متخصص شده بودم. ما در تجارت‌خانه‌مان هم امکان تخلیه بار را داشتیم و هم بار را مستقیم به دست آسیا‌بان‌ها و مشتری‌ها ‏می‌رساندیم. حتی به خاطر اعتبارمان، خودمان قیمت می‌گذاشتیم.»‏

قاسم مرتضوی تقریبا ۱۰ سال نزد پدرش کار کرد تا اینکه در دهه ۳۰ شمسی و اوج جوانی تصمیم گرفت باتوجه به نیاز کشور، کاری نو انجام دهد که راه‌اندازی کارخانه صنعتی تولید آرد یکی از این کار‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بود، آن هم زمانی که هنوز آسیاب‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آبی و سنگی فعال بودند و آرد را به صورت سنتی آسیاب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و تنها روس‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یک کارخانه تولید محدود آرد در کشور احداث کرده بودند. خود او گفته است: «تصمیم گرفتم کارخانه آرد بزنم که گندم‌کاران به جای اینکه به آسیابان‌های دیگر گندم بدهند، مستقیم گندم‌ها را به من ‏بدهند. خودم تنها این کار را کردم و پدرم به من کمک نکرد. آن زمان اصلا کارخانه آرد در ایران وجود نداشت. فقط یک کارخانه را ‏روس‌ها در اینجا تاسیس کرده بودند. مطالعاتی در خارج از کشور روی این مسئله انجام دادم و تصمیم نهایی را گرفتم. ماشین‌آلات ‏کارخانه را از روس‌ها خریدم. روس‌ها در آن زمان خیلی در تجهیزات کارخانه‌های آرد قوی بودند. جمعیت تهران هم آن زمان زیاد ‏نبود. وقتی من کارخانه را تاسیس کردم برق هم در تهران نبود؛ اما من دو تا موتور برق انگلیسی خریدم و با آن کارخانه را ‏می‌چرخاندم. می‌گفتم وقتی وارد کار شدم، باید آن را به سرانجام برسانم. من سرمایه کمی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داشتم. آن روز برای موتورهایی ‏که خریدم سفته و برات دادم. تقریبا اکثر ماشین‌آلاتم را هم به این شیوه تهیه کردم. از بانک استعلام گرفتند که این فرد، اعتبار دارد و ‏بانک هم اعتبارم را تایید کرد. آن زمان روس‌ها هم افتخار می‌کردند که یک کارخانه به ایران بفروشند.»

البته در ابتدا راه‌اندازی کارخانه از سوی قاسم مرتضوی با مخالف پدرش روبه‌رو شد. «وقتی می‌خواستم کارخانه آرد بزنم پدرم می‌گفت این چه کاری است که داری انجام می‌دهی. همه‌مان را بدبخت می‌کنی. اما من خیلی ‏خوش‌بین بودم که وقتی کارخانه استارت بخورد، تمام محصولات را همان روز اول می‌فروشم. آن زمان در تمام شهرستان‌ها هیچ ‏کارخانه‌ای وجود نداشت و هنوز شیوه سنتی برای تولید آرد رایج بود. من از تهران حتی برای اهواز هم آرد می‌فرستادم. به شمال هم ‏همین‌طور. هنوز گندم را با گاری جابه‌جا می‌کردند.»

کارخانه تولید خوراک دام و طیور

مدتی زیادی از راه‌اندازی کارخانه آرد ستاره نگذشته بود که قاسم مرتضوی ایده جدیدی به ذهنش رسید و آن راه‌اندازی یک کارخانه تولید خوراک دام بود؛ اقدامی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌که بسیار جلوتر از زمانه خود محسوب می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد و هنوز اصلا کارخانه‌ای در این زمینه راه‌اندازی نشده بود و مرغداری‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صنعتی هم تازه در حال شکل گرفتن در کشور بودند. او به آلمان که یکی از کشورهای پیشرو در تولید خوراک دام بود رفت و بازدیدی از مجموعه صنعتی مشهوری در این زمینه داشت؛ کارخانه‌ای که او را تحت تاثیر قرار داد و تصمیمش را نهایی کرد. مرتضوی قراردادی با آلمانی‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌برای راه‌اندازی خط تولید خوراک دام به ظرفیت ۳۰۰ تن بست و طولی نکشید که ماشین‌آلات به همراه یکی از متخصصان این شرکت برای راه‌اندازی به ایران رسید. مرتضوی نام این مجموعه صنعتی را «اشترن» که به آلمانی ستاره معنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دهد، گذاشت. «در آن زمان مرغداری جدیدا در ایران در حال تاسیس بود. آن هم در سایزهای کوچک. ‏قراردادی با آلمان‌ها بستم و خط تولید خوراک دام به ظرفیت روزانه ۳۰۰ تن خریدم. به خودم گفتم اگر خریدار پیدا کردم که ۳۰۰ تن را ‏تولید می‌کنم و اگر نخریدند ۱۰۰ تن تولید می‌کنم. پس از این در عرض دو یا سه سال شروع به تولید کردم.‏»

مرتضوی به استفاده از تکنولوژی روز و انتقال تجربه به نیروهای واحدهای تولیدی‌اش اهمیت زیادی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داد و از همین رو از کارشناسان خارجی در صنعت تولید آرد، تولید خوراک دام و… استفاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کرد. او برای نصب دستگاه‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تولید خوراک دام از آلمان کارشناس به ایران آورد که وظیفه آموزش به نیروها را هم برعهده داشتند. برای مثال او یکی از متصدیان و مسئولان برق مجموعه را که بسیار بااستعداد بود کنار دست آلمانی‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذاشته بود تا کار را از آن‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌یاد بگیرد و وظیفه نگهداری دستگاه‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌را به او بسپارد. مرتضوی حتی فرمول خوراک دام و ترکیباتش را هم از آلمانی‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفته بود.

زنجیره کامل می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود

پس از راه‌اندازی کارخانه آرد و خوراک دام، حاج قاسم مرتضوی به فکر تاسیس مرغداری صنعتی افتاد. او که یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان خوراک دام در کشور بود با تعداد زیادی چک برگشتی مرغداری‌هایی که خوراک خریده بودند و توان پرداخت پول را نداشتند و همچنان به روش سنتی کار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند روبه‌رو بود و این شد که در گام بعدی توسعه مجموعه‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صنعتی‌اش به فکر راه‌اندازی یک مرغداری مدرن افتاد. در آن سال‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اواخر دهه ۴۰ یک مرغداری صنعتی را دولت و ارتش در سپیدرود تاسیس کرده بودند و مابقی مرغداری‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌همچنان به صورت سنتی کار می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند. قاسم مرتضوی برای تاسیس مرغداری مدتی به آمریکا رفت و تحقیقاتی انجام داد و در نهایت هم خطوط تولید و تجهیزات لازم برای تاسیس یک مرغداری صنعتی فول اتوماتیک را خریداری و در کرج  ساخت (با ۱۲ سالن) و نام آن را سهیل گذاشت. «من با اینکه خوراک دام را به مرغداری‌ها می‌فروختم اصلا نمی‌دانستم مرغداری چه شکلی است و هیچ مرغداری‌ای را از نزدیک ندیده ‏بودم. وقتی به آمریکا رفتم، تازه آنجا با مرغداری آشنا شدم و از نزدیک دیدم. شاید آن زمان پول هم زیاد نداشتم، ولی می‌خواستم نشان ‏بدهم که خیلی پولدار هستم. کارخانه آرد را داشتم، خوراک دام را هم داشتم و مرغداری را تاسیس کردم. از کار مرغداری در آمریکا ‏خوشم آمد. کارخانه‌های آمریکا فول اتوماتیک بود. من هم همین کار را در ایران کردم. کارگر در آنجا کار خاصی نمی‌کرد چون همه‌‏چیز با دستگاه کار می‌کرد. با آمریکایی‌ها قرارداد بستم که ماشین‌آلات را از آنها بخرم. به ایران آمدم و همان چیزی را که در آمریکا ‏دیده بودم در ایران هم پیاده کردم.» او جوجه‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌لازم برای مرغداری را هر سال از کشورهای مختلف به ایران می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آورد و علاوه بر تولید بخشی از نیاز داخل مجموعه را به نقطه‌ای رسانده بود که قبل از انقلاب کم‌کم توان صادرات مرغ و تخم‌مرغ هم پیدا کرد.

حاج قاسم مرتضوی بعد از مرغداری برای تکمیل کردن زنجیره تولید صنعتی خود کشتارگاه و سردخانه هم راه‌اندازی کرد ولی این اتفاق هم‌زمان با سال‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌انقلاب و برخی از تندروی‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و انگ‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سوءاستفاده‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اقتصادی همچون احتکار به فعالان بخش خصوصی شد. خود او در مصاحبه با دنیای اقتصاد در این‌باره گفته است: «وقتی انقلاب شد من ریاست انجمن‌ها و اتحادیه‌های مرتبط با کارم را بر عهده داشتم. در نتیجه باید در جلسات مختلف شرکت می‌کردم. ‏وقتی در این جلسات شرکت می‌کردم، می‌دیدم بعضی افراد سواد این کار را ندارند و نظرات عجیب و غریب می‌دهند. تا ۳-۴ سال ‏ماندم؛ ولی نتوانستم ادامه بدهم. مثلا یک بار جلسه‌ای گذاشتند با کسانی که کارشناس خوراک دام بودند. همان اوایل بود. آنها گفتند ما ‏تصمیم گرفتیم در جاهایی که تولید خرما است در خانه هرکسی سطلی بگذاریم که هسته خرما را در آن بیندازند. حساب کردیم که در ‏سال ۲۰۰ تا ۳۰۰ تن از این خرماهایی که مردم می‌خورند، هسته خرما به دست بیاوریم. این هسته‌های خرما را می‌توانیم در خوراک دام ‏مصرف کنیم. به آنها گفتم کارخانه من روزی ۳۰۰ تن تولید دارد شما می‌خواهید سالانه ۳۰۰ تن به من هسته خرما بدهید؟ بعد هم از کجا ‏متوجه شدید که این هسته خرما به درد خوراک دام می‌خورد. آزمایشی داده‌اید؟ هسته خرما را اگر گاو بخورد باد می‌کند و می‌ترکد. در ‏این شرایط چطور می‌توانستم کار کنم.»

قاسم مرتضوی که حاضر نبود با هیچ حکومت و دولتی کار کند و می‌خواست که مستقل باشد بعد از روبه‌رو شدن با شرایط جدید در نهایت به این نتیجه رسید که کار را محدود و به فرزندش محمد که از کودکی او را آموزش داده بود، واگذار کند. پسری که پا جای پای پدر گذاشت و با تلاش بسیار به یکی از فعالان صنعتی تبدیل شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *