خطبه ابن زیاد در مسجد کوفه – بر بزرگان شهر و سرشناسان سخت گرفت و گفت: نام سرشناسان و هواخواهان یزید و هرکه از مردم خوارج در میان شما هستند و آن دسته از نفاق پیشگانى که کارشان ایجاد دودستگى و پراکندگى در میان مردم است، براى من بنویسید. پس هرکه ایشان را نزد ما آورد در امان است.
خطبة ابن زیاد فی جامع الکوفة
و قال عمرو عن أبی مخنف عن المعلّى بن کلیب عن أبی الودّاک قال: لمّا نزل ابن زیاد القصر، نودی فی النّاس: الصّلاة جامعة، فاجتمع إلیه النّاس، فخرج إلینا، فحمد اللّه و أثنى علیه، ثمّ قال: أمّا بعد فإنّ أمیر المؤمنین- أصلحه اللّه- ولّانی مصرکم و ثغرکم و فیئکم و أمرنی بإنصاف مظلومکم و إعطاء محرومکم و بالإحسان إلى سامعکم و مطیعکم، و بالشّدّة على مریبکم فأنا لمطیعکم کالوالد البرّ الشّفیق و سیفی و سوطی على من ترک أمری و خالف عهدی، فلیبق امرؤ على نفسه، الصّدق ینبئ عنک لا الوعید. ثمّ نزل.
خطبه ابن زیاد در مسجد کوفه
و پس از ورود به قصر دستور داد جارچى حکومت مردم را به مسجد دعوت کند. چون مردم در مسجد گرد آمدند به منبر رفت و پس از ثناى خدا، سخنان زیر را ایراد کرد: امّا بعد، امیر المؤمنین (یزید) مرا بر شهر و مرز و بوم و بیت المال شما فرمانروا ساخته و به من دستور داده، نسبت به ستمدیدگان به انصاف رفتار کنم و به محرومین بخشش کنم و به آنان که فرمانبر و مطیع قوانین و دستورند، احسان و نیکى معمول دارم و هرکه مورد سوءظنّ و متّهم باشد، به سختى با او رفتار کنم.
من نسبت به هرکس که مطیع و فرمانبردار باشد، چون پدرى مهربان هستم؛ ولى شمشیر و تازیانه عقوبتم آماده است براى آن کس که از دستور من سرپیچى کند و بیعت خود را بشکند. پس هرکس باید بر خود بترسد «و راستى گفتار هنگام عمل معلوم مىشود، نه تهدید» (یعنى این سخن جنبه تهدید تنها ندارد، بلکه حقیقتى مسلّم است).
این سخنان کوتاه را گفت و از منبر به زیر آمد.
أبو الفرج، مقاتل الطّالبیّین، صفحه 63- 64
ترجمه مقاتل الطّالبیّین، رسولى محلّاتى، صفحه 94
موسوعة الامام الحسین(علیهالسلام)، جلد اول، صفحه 529 – 530
و أخذ العرفاء و النّاس أخذا شدیدا، فقال: اکتبوا لی العرفاء و من فیکم من طلبة أمیر المؤمنین و من فیکم من أهل الحروریّة و أهل الرّیب الّذین شأنهم الخلاف و النّفاق و الشّقاق فمن یجیء لنا بهم فبریء و من لم یکتب لنا أحدا، فلیضمن لنا من فی عرافته أن لا یخالفنا منهم مخالف و لا یبغی علینا منهم باغ فمن لم یفعل برئت منه الذّمّة و حلال لنا دمه و ماله، و أیّما عریف وجد فی عرافته من بغیة أمیر المؤمنین أحد لم یرفعه إلینا، صلب على باب داره و ألغیت تلک العرافة من العطاء.
بر بزرگان شهر و سرشناسان سخت گرفت و گفت: نام سرشناسان و هواخواهان یزید و هرکه از مردم خوارج در میان شما هستند و آن دسته از نفاق پیشگانى که کارشان ایجاد دودستگى و پراکندگى در میان مردم است، براى من بنویسید. پس هرکه ایشان را نزد ما آورد در امان است و هرکه نامشان را ننوشت، باید ضمانت کند و به عهده گیرد که کسى از آنان که مىشناسد و تحت نظر او هستند، با ما مخالفت نکند و یاغیگرى بر ما ننماید، و اگر این کار را نکرد، ذمه ما از او برى است و خون و مالش بر ما مباح و حلال است و هر رئیسى (و بزرگ محلهاى) در میان مردم آشناى خود، از دشمنان یزید کسى را بشناسد (و به ما معرفى نکند) و او را نزد ما نیاورد، بر در خانه خود به دار آویخته خواهد شد و بهرهاش از بیت المال لغو خواهد گردید.
الإرشاد مفید، جلد دوم، صفحه42
أسرار الشّهادة، الدّربندی، صفحه 220
موسوعة الامام الحسین(علیهالسلام)، جلد اول، صفحه536
دیدگاهتان را بنویسید