شبکههای مجازی در سالهای اخیر به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره مردم، بهویژه جوانان و نوجوانان در استان مازندران تبدیل شدهاند. این شبکهها در عین حال که فرصتهای بسیاری برای ارتباط، یادگیری و سرگرمی فراهم میکنند، میتوانند زمینهساز بروز آسیبهای فردی و اجتماعی شوند. عوامل متعددی بر گرایش افراد به عضویت و فعالیت در این فضا تأثیرگذار هستند که شناخت آنها برای پیشگیری از پیامدهای منفی ضروری است.
یکی از مهمترین عوامل اولیه رویآوری به شبکههای مجازی، کنجکاوی، سرگرمی و وقتگذرانی، فشار دوستان و همسالان، کسب دانش و اطلاعات و ایجاد ارتباطات جدید است. افراد بهویژه در سنین پایینتر، با انگیزه تجربه دنیایی تازه وارد این فضا میشوند. در کنار این موارد، عوامل ثانویه نیز نقش بسزایی دارند؛ از جمله بازسازی روابط قدیمی، ابراز خود، برقراری ارتباط با جنس مخالف و عضویت در اجتماعات مجازی که نیازهای عاطفی و اجتماعی را به شیوهای جدید پاسخ میدهند.
با این حال، شرایطی در محیط زندگی و جامعه وجود دارد که به عنوان محدودیتهای زمینهساز، افراد را بیش از پیش به سمت شبکههای مجازی سوق میدهد. این محدودیتها شامل محدودیتهای خانوادگی، فردی، اجتماعی و رسانهای هستند. به عنوان مثال، وقتی امکان تفریح یا برقراری ارتباط سالم در محیط واقعی برای جوانان محدود باشد، شبکههای مجازی به بستری جایگزین تبدیل میشوند.
در کنار این عوامل، برخی متغیرهای فردی نیز بر نوع فعالیت کاربران تأثیر میگذارند. جنسیت، سن، سطح تحصیلات، میزان ارتباطات خانوادگی و رسانهای، و مدتزمان استفاده از شبکههای مجازی از جمله مؤلفههایی هستند که میتوانند شدت و نوع گرایش افراد به این فضا را مشخص کنند.
فعالیت گسترده و بعضاً افراطی در شبکههای مجازی، در استان مازندران منجر به بروز آسیبهای اجتماعی جدی شده است. از مهمترین این آسیبها میتوان به انزوای اجتماعی و قطع ارتباط با خانواده و دوستان، خشونت شدید مانند خودزنی و حتی خودکشی، فرار از منزل، طلاق، اختلالات روانی و خلقی، مشکلات جسمی، افت تحصیلی و سوء رفتار جنسی اشاره کرد. این آسیبها نه تنها فرد را دچار مشکل میکنند، بلکه بنیان خانواده و ساختار اجتماعی را نیز تهدید مینمایند.
کاربران در مواجهه با این مشکلات، واکنشهای متفاوتی نشان میدهند که به سه دسته کلی تقسیم میشوند: راهبردهای مثبت و معقول مانند جستجوی کمک و گفتگو، راهبردهای منفی یا نامعقول مثل پرخاشگری و پنهانکاری، و در نهایت ناتوانی در اتخاذ راهبرد که میتواند فرد را به مرحله بحرانی برساند.
اگر این مسائل کنترل نشوند، پیامدهایی همچون اعتیاد به شبکههای مجازی، نقض حریم خصوصی، تهدید بنیان خانواده، افزایش انحرافات فردی و اجتماعی، کاهش ارتباطات حضوری، بیاعتمادی در روابط زوجین و تهدید هویت فردی و جمعی را در پی خواهند داشت.
برای کاهش این آسیبها و استفاده بهینه از فرصتهای فضای مجازی، چند راهکار اساسی پیشنهاد میشود:
ارتقاء سواد رسانهای در جامعه برای آگاهیبخشی به کاربران درباره خطرات و شیوههای صحیح استفاده.
آموزش خانوادهها برای نظارت آگاهانه بر فعالیتهای فرزندان و رعایت سطحبندی سنی در استفاده از شبکهها.
ایجاد فرصتهای تفریحی و سرگرمی سالم در محیط واقعی برای کاهش وابستگی به فضای مجازی.
پژوهشهای تخصصی و طراحی روشهای کارآمد برای کنترل و مدیریت شبکههای اجتماعی.
افزایش قدرت تفکر انتقادی در کاربران تا بتوانند پیامها و محتواها را با دقت و هوشیاری تحلیل کنند.
تقویت ارتباطات سالم و صمیمی در محیط خانواده به ویژه بین والدین و فرزندان، به منظور کاهش نیازهای سرکوبشدهای که ممکن است در فضای مجازی تخلیه شوند.
در نهایت باید گفت، شبکههای مجازی در ذات خود تهدید یا فرصت مطلق نیستند. آنچه نقش تعیینکننده دارد، سطح آگاهی، سواد رسانهای و توانایی جامعه در مدیریت این فضا است. اگر کاربران، خانوادهها و نهادهای مسئول با آگاهی و برنامهریزی درست عمل کنند، این شبکهها میتوانند به ابزاری برای رشد و ارتباط سازنده تبدیل شوند. اما در صورت بیتوجهی، زمینهساز آسیبهای گسترده فردی و اجتماعی، بهویژه در استان مازندران، خواهند شد.
مهدی صفرزاده افروزی
دیدگاهتان را بنویسید