در روز عید فطررفتم به مهمانیدر مسجدی نزدیکپُر گل، چراغانی
دور و بَرم چرخیدپروانهای زیباانگار بو میکردچادر نمازم را
با هم دعا خواندیمتا لحظهی آخرپروانهام پَر زدروی گُلی دیگر
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاهتان را بنویسید