یک سفره با سینهای خود
بالای میز آماده بود
حال و هوای عید داشت
با اینکه خیلی ساده بود
مامان کنار سکهها
ظرف سماقی هم گذاشت
چشمک زد و خندید و گفت
این سفره چیزی کم نداشت!
نزدیک سبزه، سیب بود
سمت چپِ این سیرها
سنجد کنار سرکه بود
خالی شده ظرفش، چرا؟
حالا برو از آن طرف
هم سیب و هم سنجد بیار
این سفره را کم سین نکن
تا لحظهی عید و بهار
دیدگاهتان را بنویسید